سه شنبه, 11 شهریور,1404

روایت ها

  • ابوعبیده...

    و همان گونه زیسته‌ای که خطابه آخرت بود‌...و إنه لجهاد نصر أو استشهاد...

  • گرم‌تر از فلافل آبادان

    مردها یک طور سختی کار دارند در خط مقدم. زن‌ها طوری دیگر در پشتیبانی. لای پیچیدن نان و مخلفات فلافل، هرکس پیشنهاد مختلفش را مطرح کرد.

  • موقعیت شهید وره‌زردی

    کار در یکی از پادگان‌ها به مشکل خورده و تصمیم به اعزام گروه ویژه‌ای از تکاوران ارتش گرفته شده بود. اما اینبار منتظر نماند تا کسی صدایش کند. همین که اسم ماموریت را شنید، جلوتر از همه خودش سینه سپر کرد و داوطلب شد. نشان به آن نشان که حتی برای پوشیدن لباس نظامی‌اش به دفتر کارش برنگشت. همان‌جا لباس یکی از کارکنان وظیفه را امانت گرفت و عازم اتاق توجیه عملیات شد.

  • از اشرف‌دره تا عرش خدا

    پدر گفت: «دلم نمی‌سوزد. سرم بالاست. بعد از شهادت حامد چندین جوان دیگر در همین روستا از دنیا رفتند. همین نزدیکی‌ها یک جوان در استخر فوت کرد...»

  • فلسطین، خشم فروخفته

    دوتا خانم عراقی آمدند و پرچم را بوسیدند و خودشان را متبرک کردند؛ یک خانم عراقی هم از کنار ما رد شد و گفت: الله یحفظ آیت‌الله خامنه‌ای.

  • امام حسینِ اسرائیلی

    «امام زمان و امام حسینی که به اسرائیل کاری نداره به چه درد میخوره؟!» و بعد با حرص ادامه داد «امام حسین اسرائیلی»!

  • ابوحسن

    ابوحسنِ عزیز یک روزِ تمام، همه‌اش را گذاشت تا مراقبمان باشد. یعنی مراقبِ زائران حسین(ع)

  • تمرین مشق عشق

    از سفرش به مشهد و همراهی با فرشچیان هم می‌گوید؛ از روزی که طرح‌هایش را نشان استاد داده بود و او با مهربانی گفته بود: «چه خوب که وقایع روز را کار می‌کنی.»

  • جهان‌شمول

    این هم سعادتی‌ست برای خودش... که مشکی‌پوشی آدم‌ها برای تو، حل بشود در مشکی امام حسین... شاید تجسم این جمله که «ان کنت باکیا لشی فابک للحسین»

  • ورای تشییع فرشچیان

    اصلا رنگ‌ها باید طوری ترکیب شوند که یک معنای واحد را القا کنند، مثل خود جهان هستی که به سمت توحید می‌رود.

« نمایش 10 از کل »
روایت صوتی
روایت ویدیویی
نشانی ما در بستر های فضای مجازی :
ravina_ir@
لینک های مرتبط