شنبه, 24 خرداد,1404

روایت ها

  • حتما پیروزید...

    و انگار خدا می‌خواهد که تماشا کند چقدر به وعده های من ایمان داری؟ بعد از سید بعد از این همه شهید این همه ویرانی.

  • دختر بچه

    بازهم یاد کاپشن صورتی افتادم دختر بچه‌ای که خاطرات زیادی را برایم زنده کرد. دختری که بی‌گناه برای همیشه رفت.

  • غدیر خونین

    جالبی هر دو اتفاق این بود که هر دو در روز عید غدیر اتفاق افتاده بود و امروز در روز منتهی به غدیر شهادت زنان و کودکان و دانشمندان و سرداران به دست اسرائیل...

  • صبحی که دوباره بغضمان ترکید...

    مثل همان صبح جمعه، ۱۳ دی ۹۸، وقتی بابا آمد و با صدایی لرزان گفت: «سردار سلیمانی رو توی عراق ترور کردن...»

  • کمی شبیه شهید

    یاد حرف دوستم افتادم و حسرت خوردم که کاش رئیس همسر او هم کمی شبیه سردار بود.حالا باید بگویم: کمی شبیه شهید...

  • ترازِ شرف

    وسط جنگ حلوا خیرات نمی‌کنند! کسی که هر روز شهادت مردم فلسطین را دیده با دیدن تصاویر شهدای امروز توی روحش طوفان نمی‌شود!

  • صبح جمعه، مکه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۳

    توی دلم را هِی خالی کرد. اول از خانواده‌ام شروع کرد. از همسر و بچه‌هایم. بعد رفت سراغ بقیه چیزها. خبر شهادت سردار را که دیدم فقط انا لله و انا الیه راجعون بود که نگه‌ام داشت. سردار را دوست داشتم...

  • تکرار تاریخ

    نوشته‌های روی اولین، دومین و بقیه‌ی سنگ قبور و سن شهدا می‌خکوبم کرد. نوشته بود: "دختربچه‌ای پنج ساله، نه ساله و..." در اثر بمباران هوایی عراق در وسط روضه حضرت زهرا (س) ...

  • الی بیت المقدس

    ملت ایران رو می‌ترسونید؟! مهر ۶٠ در یک روز رییس ستاد مشترک، جانشین سپاه، وزیر دفاع، فرمانده نیرو هوایی و شخص جهان‌آرا رو از دست دادیم درحالی‌که خرمشهر هم اشغال و تازه انقلاب شده بود!

  • انگار عروسی هم برای ما لرها نشانه شده...

    گفت شنبه عروسی برادرزاده‌اش بوده. هفتصد نفری هم دعوت گرفته‌ و کارت پخش کرده‌اند. اما حالا لغو کرده‌اند مراسم را. تصمیم‌شان بر این شده عروس و داماد را ساده بفرستند سر خانه و زندگی‌شان.

« نمایش 10 از کل »
روایت صوتی
روایت ویدیویی
نشانی ما در بستر های فضای مجازی :
ravina_ir@
لینک های مرتبط