شنبه, 28 تیر,1404

روایت ها

  • کوچه‌های حسین

    «میثم و خانمش، زندگی‌شون رو تو همین‌جا شروع کردن.… با کم‌ترین امکانات، ولی با دل خوش. این خونه ساده‌ست، اما تا دلت بخواد، خاطره توشه...»

  • آنتن باید حفظ شود

    می‌گفت: «مسئول شبکه داشت به زور فلانی را بیرون می‌کرد، اما طرف می‌گفت بگذار گزارش را تمام کنم»...

  • صدای مداحی

    پیام دادم به دوستم: «می‌گم چیکار کنم؟ اینجا یکی شهید شده. هیچ‌کس نیس صاحب عزا رو تحویل بگیره»

  • قصه شب

    خواهر شهید به هق‌هق افتاد. تا سلاله نشنود بیرون دوید. سرش را در شانه یکی از خواهران خادم پنهان کرد و صدایش را در آغوش او گم کرد...

  • مردم بودند مردم عادی

    «هر روز بیمارهای بد حال زیادی داشتیم ولی اینکه هر لحظه آدم‌هایی بیارن که دست ندارن، پا ندارن، نصف صورتشون نیست...»

  • شیشه‌های سوخته

    شیشه‌های ریزریز را با پا له می‌کنم و جلوتر می‌روم. همه چیز تبدیل به خاکستر شده‌...

  • محکوم به دوماهگی

    گوشه‌ی دیوار عکسی توجهم را جلب کرد. قاب عکسی که کودکان دورش جمع شده بودند و شمع روشن کرده بودند...

  • سرباز فراری

    دو روز بعد از پایان جنگ ۱۲ روزه، خبر تلخی رسید. پادگان محل خدمت هادی را با موشک زده بودند و هفت نفر از هم‌خدمتی‌هایش شهید شده بودند...

  • تعزیهٔ قاسم، کنار پارسا

    صدای زینب، صدای دل تمام مادرانی بود که در عاشورا فرزندانشان را به آسمان سپردند. در همین میان، صدایی از سوی سپاه دشمن بلند شد؛ صدایی پر از قساوت: قاسمت، آن سوسنِ باغِ حسن...

  • ما اهل شمائیم

    امام خمینی برای شهدای هفت تیر گفته بود «من به همه بازماندگان شهدا که باید بگوئیم همه ایران بازماندگان شهدا هستند تسلیت عرض می‌کنم»...

« نمایش 10 از کل »
روایت صوتی
روایت ویدیویی
نشانی ما در بستر های فضای مجازی :
ravina_ir@
لینک های مرتبط