بازیکنها که به میدان آمدند، تسبیح مادرم را برداشتم و پشت سرهم صلوات میفرستادم. گل اول استیلی و اشک شوقش، با اشک و بپر بپر من همراه بود.
برداشتم و رفتم بالای سر بچههام پهن کردم. گفتم اگر اتفاقی افتاد دست بچههام را میگیرم پرتشان میکنم بیرون خانه. به خودم گفتم «خوبه چادر نمازم سرمه»پیش خودم هزارجور فکر کردم الا این که...
پسرم که هیجان نوجوانی وجودش را پر کرده بود، دائم میگفت: «کی میزنیم؟ کی از بین میره؟ تا کی سکوت!...»
رفتم خبر قبلی و بار دیگر موهای پریشان دخترک را دیدم...
تهش آخر هر روز یک آه میکشیدیم و برای آزادی مردم فلسطین دعا میکردیم. دلم جنگ میخواست که بزنیم نابودشان کنیم.
منتظر بودم تحلیلهای صد من یه غاز بشنوم که این را گفت: «اونها تهران رو زدن، اینها هم باید تلآویو رو بزنن».
من هم مینویسم: اینجا خبری نیست، ما خوبیم.کمی بعد در گروه و کانالهای مختلف دنبال اخبار حملات دشمن هستم.
وقتی رزمندهها میخواستند بروند جبهه، برنوی پدر را میانداختند روی دوش و راهی میشدند...
و انگار خدا میخواهد که تماشا کند چقدر به وعده های من ایمان داری؟ بعد از سید بعد از این همه شهید این همه ویرانی.
بازهم یاد کاپشن صورتی افتادم دختر بچهای که خاطرات زیادی را برایم زنده کرد. دختری که بیگناه برای همیشه رفت.
دیروز هربار که رعدوبرق میزد، میگفتم دیگر الآن مردم به خانه برمیگردند. باران جایش را به تگرگ داد و صدای رقص و آواز ترکی ادامه داشت...
مشاهدهاما من وقتی به صفهای جلو رسیدم با دیدن منظره روبرویم ناخوادگاه متوقف شدم. فراموشم شد عجله دارم. دلم میخواست ساعتها بایستم و فقط نگاه کنم.بچههای قد و نیمقد فراوانی در جایگاهی به نام مائده نور در حال بازی بودند.
مشاهدهعبدالعزیز رنتیسی ژوئن سال ۲۰۰۳ در غزه هدف حمله موشکی بالگردهای رژیم صهیونیستی قرار گرفت. پس از این حمله تلآویو به طور رسمی اعلام کرد که...
مشاهدهنقطهای که میخواست از گذشتهاش برگردد اما این بازگشت چیزی جز پشیمانی برای او نداشت.
مشاهدهمن هم مینویسم: اینجا خبری نیست، ما خوبیم.کمی بعد در گروه و کانالهای مختلف دنبال اخبار حملات دشمن هستم.
مشاهده روایت »اين ساختمانی كه گفتند پهپاد در آن است ما در آن زندگی میکنیم. یک ساختمان ۹ طبقه یعنی یک ساختمان مسکونی. چیزی که اسرائیل میگوید در این خانهها نیست اما اسرائیلیها احتیاجی به بهانه ندارند.
مشاهده روایت »روایت کاظم کوهی از بازتاب رحلت امام (ره) در روستای فردو
مشاهده روایت »هموطن اهل سنت ساکن عسلویه از حس و حالش پس از رحلت امام میگوید.
مشاهده روایت »خاطره هموطن عربزبان اهل سنت ساکن عسلویه از ساعات پس از رحلت امام خمینی (ره)
مشاهده روایت »اسپند سوز را که روی بخار سماور داغ کرده بود و اسپند میریخت؛ دستم داد گفت برو ببر برای مهمانها.نمیدانستم این کارها چه معنایی دارند، فقط انجام میدادم
مشاهده روایت »توی دلم گفتم حتما باز این وطنفروشها گندی زدهاند که آنوریها برایشان کف میزدند. جستجویی کردم و بله...
مشاهده روایت »روایت حادثه سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی و همراهان
مشاهده روایت »مادر محمدمهدی گفت: «مسافریم. از کلاله گرگان آمدیم تا پسرم را به آقا معرفیاش کنم. محمدمهدی، مادرزادی مشکل داره. اینهمه بچه بیگناه توی غزه دارن سربازی امام زمان (عج) را میکنند. چرا محمدمهدی من نه؟!
مشاهده روایت »