اول:
با شروع جنگ، همهی ادارات، خلوت و دورکار شدند، اما معاونت سیاسی صدا و سیما، سه شیفت شد؛ سه شیفتِ پر جمعیت.
از بچههای این ساختمان بود.
میگفت: «مسئول شبکه داشت به زور فلانی را بیرون میکرد، اما طرف میگفت بگذار گزارش را تمام کنم»...
آنتن نباید بیبرنامه بماند...
اولین موشک را که زدند، باز اتاق فرمان فعال بود اما در حملهی بعدی، خروجی استودیو تخریب شد و خروج، به سختی و از یک روزنهی باقیمانده انجام شد.
دوم:
تمدن مدرن، هویت رسانه را از «إخبار» به «إغوا» تغییر داد، تا ورژنِ نهاییِ گوساله سامری خلق شود، و چشمها را پُرکند و محور طواف انسانها شود.
اینجا، این ساختمان مکعبیِ میان تهی، قبل از انقلاب برای همین هویت ساخته شده بود، که مردم دور تلوزیونِ طاغوت بنشینند و سرگرم شوند و شیرینترین لحظاتشان همین «قعود» باشد.
سوم:
اما ایران «قیام» کرد، و این بتخانهی شیشهای، هویتش توحیدی شد، تا رسانهای برای «مستضعفینِ بیبلندگوی بتشکن» شود.
این صدا و سیما، هویتِ مقدس چهل و چند سالهاش را، با گواهیِ یازده موشکی که بر قامتش نشست، اثبات کرد.
و بچههای رسانه، این «موذنین معبد الله»، همینجا ماندند و شهید شدند و مجروح دادند تا...
تا آنتن حفظ شود.
چهارم:
در عملیات خیبر امام این پیام را داد: «جزایر باید حفظ شود»
مساله ما، مبارزه است. چه فرقی میکند که این خاکریز یک روز جزایر باشد و امروز ساختمان شیشهای وسط تهران؟
مهم ماندن و ایستادگی و نگهداشتن خاکریزست.
پ.ن:
آمدیم به همان استودیوی معروف
جایی که آن بانوی مجری، آن حرکت زیبا را رقم زد.
محمد استادحسینی
eitaa.com/m_o_hoseini
چهارشنبه | ۲۵ تیر ۱۴۰۴ | #تهران ساختمان شیشهای صدا و سیما