هل من ناصر ینصرنی...؟!
صدایی که در بین فریادهای بیعدالتی و ناحقی که در گوشه گوشه جهان به گوش میرسد، گم شده است .
صدایی که در اوج غبار و تاریکی گناهانمان دیگر چیزی جز نوایی بسیار آرام ازش نمانده...
خوب گوش بده!
صدا از قدس میآید!
آیا لازم است باز برایتان تاریخ تکرار شود؟
آنهایی که دم از حسینی بودن میزنند کجای این جهان نشستهاند؟
میخواهی بنْشینی و اجازه بدهی دوباره قوم کفار با هلهله و خندیدن بر غریبی مولایت، نگذارند صدایش به همگان برسد؟
چه بر دل مولایمان آوردهایم؟
به هل من ناصر ینصرنی حسین ع لبیک میگویی؟
اما همان حسین فاطمه میگوید
صدای امام زمانهتان را دریابید
حال با خود بیندیشیم چند بار در روز، در ماه در سال صدای طلب یاری مولایمان را میشنویم؟
چند بار میشنویم و بیتوجه از کنارش میگذریم؟
چه روضههایی که برای رقیهی سه ساله خوانده نشد...
چه اشکهایی که برای علیاصغر کوچکِ حسین ریخته نشد؛
اما زمانی که جلوی چشمانمان، علیاصغرهای کوچک روی دستان پدرانشان به آسمان برده شدند، به راحتی نادیده گرفتیمشان...
حواسمان هست؟...
راه را در حول و ولا گم کردهایم؟
یا خودمان مسیرمان را تغییر میدهیم؟
چشمانمان را میبندیم تا نبینیم؟؟؟
نکند آنقدر دور شدهایم که سوزش قلب مولایمان را حس نمیکنیم؟...
یکبار در مدینه درست چند روز بعد از وفات پیغمبر قلب فاطمه شکست...
مادرمان با تنهایی علی کمر خم کرد، قلبش سوخت...
اما حال... تنهایی پسرش را میبیند،
غریبی پسرش را میبیند،
نه یکسال نه دوسال
بلکه سالهای سال است... که اشک پسرش مهدی را میبیند و پا به پایش اشک میریزد...
ما با شنیدن شهادت مادر... با سوختن در خانه علی، سوختیم، دم زدیم از غریبی مولایمان
اما حال...
امام زمانهمان غریب است...
استمع...
هو صوت أنين الملائكة الحزين
هل تسمعون صوت الأطفال الأبرياء الذين قتلوا في غزة؟
گوش کن...
این صدای ناله غمانگیز ملائک است...
صدای طفلانِ بیگناه قربانی شده در غزه را میشنوی؟...
آنها خواهند گفت مگر شما نبودید که دم از حسین و کربلای حسین میزدید...
اینک همان واقعه تکرار شده است، کسی هست مارا یاری کند؟
هل من ناصر... ینصرنی..
حال وقت یاریست
دست بجنبانید تا دیر نشده
مهدی را دعوت کنید نه فقط با حرف و دعا بلکه با عمل و رفتار...
زهرا مهینآبادی و زهرا صادقی
دوشنبه | ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ | #اصفهان #کاشان