شنبه, 20 اردیبهشت,1404

الله اکبر

تاریخ ارسال : دوشنبه, 22 بهمن,1403 نویسنده : مریم غلامی اهواز
الله اکبر

دو سال و نیمم بود. از خواب بیدار شدم. از روی پشت‌بام صدای الله اکبر می‌آمد. چاشنی آن هم صدای تیر بود. نمی‌فهمیدم چه خبر است. می‌دانستم مامان و بابا ما چهار بچهٔ کوچک را می‌گذارند خانه و می‌روند، تظاهرات. شب‌ها هم روی پشت بام بانگ الله‌ اکبر سر‌می‌دهند. اما در عالم بچگی نمی‌فهمیدم چرا. فقط حس می‌کردم منتظرند. منتظر یک اتفاق بزرگ. 

حالا چهل‌ و شش سال است از آن اتفاق بزرگ گذشته است. شب بیست‌ و دوم بهمن که می‌شود به یاد آن لحظات پرتب‌وتاب، با فرزندانم نوای الله‌ اکبر سر‌می‌دهیم. چه قدر این بانگ الله‌ اکبر با آن زمان فرق دارد. سال پنجاه‌ و هفت دلهره بود و وحشت. اما حالا سرشار از شادی و سرور است. 

زمانی بانگ الله ‌کبر ما دو هزار‌ و پانصد سال سلطنت را به خاک کشید. حالا این بانگ الله‌ اکبر باید اسرائیل و آمریکا را ریشه کن کند. 

همه‌با‌هم امشب نوای الله‌ اکبر سر‌می‌دهیم.


مریم غلامی

یک‌شنبه | ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ | #خوزستان #اهواز


برچسب ها :