جمعه, 16 خرداد,1404

بازار پرسود

تاریخ ارسال : دوشنبه, 30 مهر,1403 نویسنده : فهیمه فرشتیان مشهد
بازار پرسود

حسابی شلوغ شده.‌ بچه‌ها با ذوق و شوق دنبال جلب مشتری هستند. بعضی‌هایشان صدا را بالا می‌برند و می‌گویند: «بیاید از ما هم خرید کنید.»

هر چند می‌دانند هیچ‌ چیز به جیب خودشان نخواهد رفت. 

این وسط خریدار دیگری هم در بازار هست، کسی که دنبال سوژه می‌گردد. 

دختر نوجوان ۱۴ ساله دوست داشته به ثبت روایت‌های حمایت مردم از جبهه مقاومت کمک کند. گوشی مامان را دست گرفته و در بازارچه دور می‌زند. می‌خواهد بداند در ذهن و دل این فروشنده‌ها چه می‌گذرد. 

سراغ فاطمه می‌رود. او هدف از این فعالیت‌ها را ایستادن پای سخن رهبر انقلاب می‌داند تا ایشان دلگرم باشند مردم ایران حواسشان به همه چیز هست. 

فادیا زهرا هم یکی از فروشنده‌های نوجوان است.‌ از حرف‌هایش بر‌می‌آید که حسابی معنای جهاد را فهمیده. هم حفظ چادرش را بخشی از تلاش در راه حق می‌داند و هم حمایت از جبهه مقاومت را. 

محمد، کلاس چهارم است و وقتی نظرش را درباره نبرد اسرائیل و فلسطین می‌پرسند با یقین می‌گوید که دشمن هیچ کاری نمی‌تواند بکند. عبارت موشک هایپرسونیک فتاح را که می‌گوید قند دارد در دلش آب می‌شود. تشعشع افتخار و اعتماد به نفس از قدرت نظامی ایران در تمام وجودش دیده می‌شود. 

اینجا در بازارچه حمایت از محور مقاومت کسی سود مالی نخواهد داشت، اما این نوجوان‌ها چیزهایی در حین خرید و فروش به دست می‌آورند که در هیچ بازار دیگری یافت نمی‌شود. 

برای عزت و سربلندی جبهه حق چه منفعتی بالاتر از اینکه کودکان و نوجوانانش معنای جهاد را بارها و بارها در ذهن خود مرور کنند. 


روایت فاطمه صداقتی

به قلم: فهیمه فرشتیان

چهارشنبه | ۲۵ مهر ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد

مشهدنامه، روایت بچه محل‌های امام رضا علیه‌السلام

ble.ir/ mashhadname 

 


برچسب ها :