در حالی که زیر آوار به دنبال پیکر دخترخالهام میگشتیم، به جنازهای تکهتکه و نامشخص برخوردیم. آن را دفن کردیم، با امید اینکه شاید متعلق به دخترخالهام باشد. اما یک هفته بعد فهمیدیم که آن جنازه به زنی دیگر تعلق داشت و یکی از همسایگان، دخترخالهام را دفن کرده بود، به این امید که او همسر خودش باشد.
چه جنگ زشت و بیرحمی!
محمد عوض
چهارشنبه | ۲۷ دی ۱۴۰۲ | #فلسطین #غزه
قصهٔ غزه
gazastory.com/author/85
ترجمه: علی مینای