امام خمینی در نامه ۲۵ دی ١٣٦٧ خود به رئیس وقت مرکز اسنادا نقلاب، مینویسد: «باید پایههای تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب، بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد.»
و رهبر انقلاب در شب خاطرهٔ ٤ مهر ۱۳۹۷ روحبخشی درونی و روبهرویی با دشمن بیرونی را مشروط میداند به ایجاد پژواک اجتماعی
برای صدای شهیدان با صدبرابرشدن ادبیات دفاع مقدس؛
«اگر صدای شهیدان را بشنویم، خوف و حزن ما هم محو خواهد شد... این کار را بهطور جدی دنبال کنید؛ هم حوزهٔ هنری، هم وزارت ارشاد؛ این را تبدیل کنید به صد برابر. انشاءالله بتوانیم از
این طریق، نقشه جامع استکبار را به هم بزنیم...»
انقلاب اسلامی همچنان که از شکلگیری تا پیروزی، پدیدهای مردمی بود، در مقام اعمال حاکمیت سیاسی نیز جمهوری و مردم پایه است. اما تقلیل جمهوری اسلامی به نظام سیاسی همانقدر غلط است که تهیکردن انقلاب از معنای سیاسیاش. اگر سیاست ما عين ديانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست، جمهوریت ما نیز باید عین تمام نظامات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ما از جمله تاریخنگاری و هویتسازیمان باشد.
انقلاب اسلامی که میشود با تعبیر اصیلتر، نهضت اسلامی نام گذاریاش کرد، در موالات امام و امت و با مشارکت جمهور مردم شکل گرفت و نوبهنو شکلهای دیگر نیز گرفته و خواهد گرفت. گویی امام دوگانهٔ نهضت و نهاد را برای همیشه با نهادسازی نهضتی حل کرد.
روایت، چه تحتتأثیر نریشن غربی «شیوهٔ قصهگویی» تعریفش کنیم و چه تحتتأثیر سنت دینی، «نقل مستند» بدانیمش، بازنمایی هدفمند و هویتمند جهان است برای ذهن انسان. روایتگران یعنی اهالی هنر و رسانه و تاریخگویی، از هویتسازان بسیار مهم بشریتاند.
و آیا میتوان در قالبهای مختلف هنری، قالبی یافت که به شکل حداکثری متضمن رویکردهای ضروری برای هنر انقلاب باشد؟ هم آرمانها و مسائل انقلاب را دنبال کند و هم نماینده بوم ایران باشد؛ هم مخاطب و کنشگر مردمی را درگیر کند و هم مزیت ما را در میدان جنگ روایتها و ارادهها به رخ بکشد و بازتولید کند. پاسخ «قطعاً ادبیات پایداری» است.
ادبیات پایداری در معنای وسیع خود هم مزیت حوزه هنری انقلاب اسلامی بهعنوان پیشکِسوت ادبیات پایداری در کشور است، هم تأمینکننده و تضمینکننده غنای محتوایی سایر تولیدات هویتی و بومی، و هم پاسخ به مطالبه صریح رهبر انقلاب. هرچند در پی این مطالبه، در دستگاههای رسمی کشور تحولی رخ نداده است، در یک دهه اخیر کنشگران عرصه تاریخ شفاهی و ادبیات پایداری در کشور، رشد کمی و کیفی خوبی یافتهاند و تجارب متعددی نیز ارائه دادهاند.
این برای حوزه هنری فرصت خوبی است تا از یک مرکز محدود ثبت و تدوین تاریخ شفاهی، به یک مرکز الهامبخش و گفتمانساز در راستای فعالسازی دیگران تبدیل شود. اما این دیگران یعنی
همان فقط چند نهادِ همیشه فرسنگها عقبتر از ضرورتها؟
روایت فتح و پیشرفت همه جانبه انقلاب، از عرصههای علم و فناوری تا ورزش، و نهضتهای کوچکی که نهضت بزرگ اسلامی از پشتیبانی جنگ تا مقابله با کرونا شکل داد، دامنه وسیعی است که افزایش چندینبرابری تولیدات تاریخ شفاهی را میطلبد. این تنها از عهده یک یا چند نهاد رسمی و مراکز تخصصی کشور در وضع موجود برنمیآید.
پس چارهای جز «نهضت روایت» برای حراست از نهضت نیست؛ یعنی آزادکردن انرژی مردمی و بسیجکردن همه ظرفیتهای ممکن برای ثبت و نقل تجربههای زیسته انقلابی و اکتفانکردن به توليدات تصدیگرایانه مراکز و نهادهای تخصصی.
نهضت بدون روایت، سانسور و تحریف خواهد شد و روایت بدون نهضت، به تلاش تخصصی ناتوانی یا کمتوانی بدل خواهد شد که نه به گرد سوژههای کتوم یا مغفول بیشمار و پراکنده در تکتک شهرها و روستاها و حتی همسایگان کشور میرسد، نه از پسِ رقابت نابرابر با دستگاه تولید محتوای دشمن برمیآید که گرم کارزار و در حال عوضکردن جلاد و شهید است، یا رویههای عادتزده و شهرتزده رسانهای و هنری که حتی توسط انقلابیهای منفعل و خجول تبعیت میشود.
هرچند همه دستاوردهای چنین نهضتی، در تراز کیفی ادبیات پایداری نیست، با تعریف استانداردهای اولیهای، میشود هم جلوی ازدسترفتن منابع را گرفت و هم جلوی حیفکردن منابع را، اینگونه، نهضت روایت، جبرانکننده فقر آثار شاخص هنری هست و نیست، نیست چون باید دامنه و قاعده کمّی را گسترش دهد. هست، چون هم باغبانان کارآمدی میسازد و هم خودبهخود خاکی غنی فراهم میآورد که دستان هنرمند، بوستانها و گلستانهای مرغوبِ فراوان در آن میتوانند کاشت.
محمدجواد میری
اردیبهشت ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد
سرمقاله دوم مجله سوره سیمرغ