شنبه, 20 اردیبهشت,1404

دوکوهه - ۲

تاریخ ارسال : سه شنبه, 30 بهمن,1403 نویسنده : ملیحه خانی خوزستان
دوکوهه - ۲

سکوت شنیدنی

نشستیم پای روایت راوی. خودش که یکی از نیروهای تخریب بود، گفت: «دخترا و پسرای من؛ تخریب‌چی‌ها مسئولیت مهم به عهده داشتند. آنها نوک پیکان حمله بودند. در و دیوار این حسینیه شهادت می‌دهد نیروها قبل از شروع ماموریت، گوشه و کنار مناجات و درد دل داشتند. صفر تا صد این حسینیه را بچه‌های تخریب ساختند.» 

با شنیدن این جمله هق‌هق بعضی‌ها در آمد و نشست زیر صدای راوی.

«بیشتر این بچه‌ها شبیه حضرت زهرا(س) از سینه یا پهلو شهید شدند» 

راوی انگار منتظر این لحظه بود. از روز تولد حضرت رقیه (س) گریز زد به وجه شباهت شهادت سه ساله امام حسین (ع) با حضرت زهرا (س).

برعکس سکوت دشت، حالا دیگر کسی ساکت نبود. شب عملیات دخترها وارد مرحله بعد شد.

«چقدر حاضری بروی در تیررس خطر؟ 

بزنی به خود خود خط مقدم؟

بپا از کی و چی دستور می‌گیری. 

مین‌های امروزی متنوع و گیج‌کننده است. دل بده به سیم متصل به اصل.

سر سیم را بگیر و به خودت گره بزن. 

حتی اگر منفجر هم شدی خیالت نباشد. چون جایی هستی شبیه همین جای شهدا.»

راوی با حرف‌هایش، سازه‌های ذهن را تخریب کرد. شبیه پدرها سفارشی و غیرمستقیم نصحیت‌هاش را گفت و تمام.

زیر باران تند عربی برگشتیم عقب. باران شلاق می‌زد به خاک. دوباره سکوت افتاد توی دشت. ولی این سکوت از سکوت موقع رفت شنیدنی‌تر بود. 

نمی‌دانم از صدقه سر حرفهای راوی بود یا

توجه نیروهای بالادستی!


ملیحه خانی

سه‌شنبه | ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ | #خوزستان پادگان دوکوهه، حسینیه تخریب


برچسب ها :