شنبه, 20 اردیبهشت,1404

دیگه باید حتماً شرکت کنیم

تاریخ ارسال : یکشنبه, 10 فروردین,1404 نویسنده : معصومه نوری بجنورد
دیگه باید حتماً شرکت کنیم

از دیشب که همسرم گفت: «فردا می‌رم سرکار و بعدش کاربنایی دارم»

با خودم گفتم پس نمی‌توانیم برای راهپیمایی شرکت کنیم.

آخر با چندتا بچه قد و نیم‌قد کوچک و نوزاد ۴۰روزه یک‌کم برایم سخت بود. آن هم با وضع داغان کالسکه که چند وقتی هست عمرش را کرده.

اما وقتی که دیدم حضرت آقا در پیامی خودشان شخصاً از مردم می‌خواهند حتماً همه شرکت کنند و...

گفتم «دیگه باید حتماً شرکت کنیم»

همسرم صبح ساعت ۶ رفت سرکار. پسر بزرگم هم که چند سالی هست روزهای جمعه زودتر می‌رود مصلی؛ چون جزو انتظامات هست.

من هم ساعت ۹ که بیدار شدم ، با اینکه کمتر از ۴ ساعت خوابیده بودم بلند شدم و امروز را بی‌خیال خواب. پس به همسرم زنگ زدم و گفتم «اگه می‌تونی بیا و ما رو برسون»

او هم قبول کرد. بچه‌ها از بس ذوق کردند، سریع آماده شدند.

و ما هم همراه زینب ۴۰روزه‌امان به اندازه یک ساعت شرکت کردیم. برای بچه‌ها توی راه بادکنک گرفتیم. روی صورتشان هم عکس پرچم کشیدیم.

البته چون همسرم دیرش می‌شد دیگر برای نماز نماندیم.

چون زود برگشتیم سرراه برای کوچولوها بستنی هم گرفت که بهانه نگیرند.


معصومه نوری | مادر دهه هفتادیِ ۶ فرزنده

جمعه | ۸ فروردین ۱۴۰۳ | #خراسان_شمالی #بجنورد

راوی راه؛ روایت خراسان شمالی

eitaa.com/raviraah


برچسب ها :