بعد تشییعش همه چیز فرق کرده.
رجزهای سید حسن نیست!
دیدهبان مقاومت را زدهاند که صدا به ما نمیرسد.
اسرائیل دارد از غزه عبور میکند.
کاش کسی سر برآورد از این آوار انسانی و سید حسن را تکثیر کند در درون روحهای آزاده جهان.
با هر انفجار، باهر شهید، نبضها تندتر میزند.
انگار زمان بیشتر از قبل تقلا میکند.
خبرها تکاندهنده اس.، در غزه محشری برپا شده.
تکههای بدن هر عزیز خانوادهای، در خانهها و خیابانهاست؛ کودکانی که یا از گرسنگی ساکت شدند و یا موج انفجاری دستشان را از مادری جدا کرده است. سوز سرمای زمستان رادر چادر گذراندند، در حالی که بیشتر خانوادهها دیگر کامل نبودند.
انگار برای غزه پاییز و زمستان و بهار و تابستان ندارد.
خبرنگاری از غزه میگفت: غزه دارد تمام میشود...
و من فکر میکنم این عطش خونریزی اسرائیل آیا نقطه پایانی میشناسد؟ از آن روز که عکس پرت شدن تنهای بیجان در آسمان غزه را دیدم، از خودم می پرسم. دستور این متلاشی شدن بدنها بهخاطر دشمنی دو گروه انسان است؟
یا دستی دیگر این حجم کینه و عداوت را با خون انسان به جشن مینشیند؟! جنگ آخرالزمانی انسان و ماوراست.
بعد از غزه میخواهد کجا را زیر لگدهایش به آتش بکشد؟!
مؤذنی در گوش مسلمانان و همه آزادگان ندای هل من ناصر ینصرونی سر داده.
چشممان به محور مقاومت است.
جنگ به جاهای باریک رسیده درحالیکه بعضی دولتهای عرب هنوز در طمع گندم ری هستند.
و آن روز که دست متحد عالم بههم برسد
شروع پیروزیست
و نوید رقص مرگ اسرائیل...
سارا رحیمی
سهشنبه | ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah