شنبه, 20 اردیبهشت,1404

روایتی از آیین بدرقه و خاکسپاری مادر مقاومت ایران و لبنان در شیراز – ۳ (دلیل عمیق بودن مزار شهید کرباسی)

تاریخ ارسال : شنبه, 19 آبان,1403 نویسنده : میلاد کریمی شیراز
روایتی از آیین بدرقه و خاکسپاری مادر مقاومت ایران و لبنان در شیراز – ۳ (دلیل عمیق بودن مزار شهید کرباسی)

جوان مسئول که خادمان، «آقای روشن‌ضمیر» صدایش می‌کنند می‌آید کنارم و می‌پرسد من شما را کجا دیده‌ام؟

با یکی دو تا نشانی می‌رسیم به «یادمان شهدای هویزه»؛ حلقه وصل همیشگی ما و خادم‌های عزیز شهدا. حالا که آشنا درآمده‌ایم، شروع می‌کنم به پرسیدن. غیر از شهید کرباسی و ۹ شهیدی که اینجا کنار هم ردیفند، چند شهید دیگر در حرم داریم؟

اول شهید آیت الله دستغیب را یادآور می‌شود؛ بعد می‌گوید: «از این ۹ تا هم یکی یادبود است و پیکر اینجا نیست. دو شهید دیگر هم هستند.» شهید احسان حدائق (شهادت ۲ خرداد ۱۳۶۱ - عملیات الی بیت المقدس) که همیشه زائر دارد و عجیب واسطه‌ای برای برآورده شدن حاجات پیش خداست را که تازه شناخته‌ام و اسم یک شهید دیگر را هم به یاد نمی‌آورد. قدری که درباره شهید حدائق حرف می‌زنیم، یاد شهید «علی حاتمی» خودمان در هویزه زنده می‌شود.

آقای روشن‌ضمیر می‌گوید: «بعد از ۴۰ سال برای شهید حدائق تازه یادواره گرفتیم؛ در حالی که دیگر پدر و مادرش در این دنیا نبودند.» ‌می‌پرسم کتابی درباره‌اش چاپ شده است؟ «میاندار» به قلم مریم شیدا از انتشارات ستاد کنگره شهدای فارس را معرفی می‌کند. بعداً که درباره‌اش جستجو می‌کنم می‌بینم منتخب کتاب سال دفاع مقدس هم شده است.

دلیل عمیق بودن مزار شهید کرباسی که از همان لحظه اول توجهم را جلب کرده، پرسش بعدی ام است.

- این مزارها سه طبقه است و حرم، قبل از حمله تروریستی برای دفن اموات آماده کرده بود که روزیِ این شهدا شد و ظاهراً قرار است دو طبقه دیگر هم بماند برای خانواده‌هایشان.»

یکی از خادمان حرم که همانجا ایستاده و حرف‌هایمان را می‌شنود، این بیت پروین اعتصامی را می‌خواند: قطره‌ای کز جویباری می‌رود

 از پی انجام کاری می‌رود

بعد هم ادامه می‌دهد: «کسی فکر نمی‌کرد اینجا قطعه شهدا بشود!» به نظرم اتفاق عجیبی نیست وقتی صاحبخانه خودش شهید است.

یک ساعت از نیمه شب گذشته است. دلم نمی‌خواهد این مهمانی خصوصی تمام بشود؛ این لحظه دور از دسترس با یاد شهدا در حرم چلچراغ شهید شیراز.

زمزمه شب عاشورای امام حسین علیه السلام را در هوای پر از شهید مزه مزه می‌کنم:

 یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ 

کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ

مِن طالب وَ صاحِب قَتیل 

وَ الدَّهرُ لا یَقنَــــعُ بِالبَـــدیلِ

با خداحافظی من، بچه‌های صوت تازه چیدن وسایلشان را شروع می‌کنند...

صبح که می‌آیم بیرون، هوا کمی غم دارد؛ یک جور ابری دلگیر. حال و هوای حرم، اما زینبی است: «این گل را به رسم هدیه، تقدیم نگاهت کردیم... یا زینب» و بعد هم «زینب زینب» با نوای حریری «مؤذن‌زاده» به حزنی متفاوت دعوتمان می‌کند. انگار باطن بلندگوها داد می‌زند: تو زیبایی ماجرا را ببین؛ تو در این تراژدی، دنبال عاشقانه‌هایش بگرد!

هنوز یک ساعتی تا شروع برنامه در میدان شهدای شیراز مانده است، اما حیاط حرم، شلوغ‌تر از تصورم است. خانم‌ها دور داربست جمع شده و خادمان خواهر، کار را به دست گرفته‌اند.

میلاد کریمی

یک‌شنبه | ۶ آبان ۱۴۰۳ | استان فارس - شهرشیراز


برچسب ها :