شنبه, 20 اردیبهشت,1404

روایتی از آیین بدرقه و خاکسپاری مادر مقاومت ایران و لبنان در شیراز – ۶ (چشم پر اشک زلف بر باد داده‌ها!)

تاریخ ارسال : شنبه, 19 آبان,1403 نویسنده : میلاد کریمی شیراز
روایتی از آیین بدرقه و خاکسپاری مادر مقاومت ایران و لبنان در شیراز – ۶ (چشم پر اشک زلف بر باد داده‌ها!)

بیش از همه، مردمان روشن قدیم، ایستاده یا نشسته مثل فرزند از دست داده‌ها دارند برای دختر دور از وطن شهرشان، پدری و مادری می‌کنند؛ حتی تک و توک، زلف بر باد داده‌هایی که از کنارمان رد می‌شوند هم با چشمان پر اشک به زمین خیره می‌مانند.

ستاد نماز جمعه، موکبی برپا کرده و آب توزیع می‌کند. شتابم را بیشتر می‌کنم تا به حرم برسم و پشت بازرسی گیر نیفتم. جایگاه مراسم را در ایوان «باب السجاد» علیه السلام برپا کرده‌اند. صدا و سیما یکی از دوربین‌هایش را بر بام سقاخانه کاشته است تا به محل دفن، مشرف باشد. فکر می‌کنم اگر من هم آن بالا باشم دید بهتری دارم. ‌می روم سمت داربست‌ها. غوغای خانم‌هاست. هرکس چیزی می‌دهد دست خادم‌ها تا از خاک مزار برایش تبرک کنند. با آقای روشن‌ضمیر صحبت می‌کنم. می‌رود با مسئول گروه صدا و سیما حرف بزند. مکثش در برگشتن به سمت من یعنی قبول نکرده است. همان موقع خادمی با نیمه تندی از جلوی در پشتی داربست کنارمان می‌زند. می‌آیم سمت آقایان تا داخل را بهتر ببینم. بقیه اعضای خانواده شهید اینجا روی صندلی نشسته‌اند. سه فرزند کوچک معصومه و رضا (زهرا، فاطمه و محمد ۸ ساله) با مادربزرگ لبنانی‌شان که تسبیح دانه رنگی درشتی در دست دارد و دائم حواسش به بچه‌هاست. فاطمه با آن عینک سفید مشهورش می‌رود پیش پیرمردی که بعداً می‌فهمم پدربزرگ مادرش است. مادر بزرگ هر چند دقیقه یک بار بیسکویت یا سیب زردی از کیفش در می‌آورد و می‌دهد دستشان تا آرام بمانند.

مجری با تلاوت: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا» برنامه را آغاز می‌کند. برای من هیچ کجا بهتر از کنار جایگاه نیست. همانجا توی سایه می‌ایستم. پیکرها وارد می‌شود و همزمان بلندگوی حرم با فریادهای «یا حسین» و «هیهات من الذله» به کار می‌افتد. صداها در هم رفته است. مجری اشاره می‌کند که آن بلندگو را قطع کنند. حاج‌آقا ملک‌مکان خودش را می‌رساند به مجری و می‌گوید: «اعلام کن که اجازه بدهید برنامه از جایگاه اصلی اجرا شود.» بلندگوی حرم اما کوتاه نمی‌آید و محکم‌تر شعار می‌دهد. به ناچار اینوری‌ها کوتاه می‌آیند و ساکت می‌شوند تا پیکرها برسد و روی سکوهای ساتن‌پوش قرار بگیرد.


میلاد کریمی

یک‌شنبه | ۶ آبان ۱۴۰۳ | استان فارس - شهرشیراز

برچسب ها :