شنبه, 20 اردیبهشت,1404

زد به خال

تاریخ ارسال : شنبه, 30 فروردین,1404 نویسنده : ملیحه خانی قم
زد به خال

دوباره ون زرد؟!

نمی‌دانم قسمت چی هست که ما را تقبل کرده. برای مراسم تشییع شهید رئیسی هم با ون زرد از کاشان راهی قم شدیم.

ساعت سه و بیست و پنج دقیقه، راننده تا پا گذاشت روی گاز رسیدیم مدخل شهر. پرِ پروازش تیز بود. شاکی شدیم. 

راننده با خونسردی تمام گفت: «مگه نمی‌خواید چهار قم باشید.»

به بستن کمربندها قناعت کردیم.

افتادیم‌ توی اتوبان کاشان-قم. 

راننده اتوکشیده و مرتبی بود. برعکس بعضی‌ها سر وضع شلخته والخته نداشت، که یک دست به فرمان ماشین و دست دیگر به سیگار تلخ، بنده.

بین دست‌انداز و جاده صاف فرق نمی‌گذاشت و هر بار از گوشه کنار ون، آخ و اوخ کسی بلند می‌شد.

راننده که دید اینطوری نمی‌شود، زد به خط خاطره. گفت تو لشکر ۴۱ثارالله، یک سال و‌ خورده‌ای راننده حاج قاسم بودم. 

انگار نه انگار تا همین چند دقیقه قبل گله ‌شکایت از دست‌فرمان راننده، ترمز همه را بریده. آنهایی که روی صندلی‌های آخر نشسته بودند هم میخ شدند به حرف‌های راننده. 

آقای راننده رمل‌های روان بم_زاهدان را با آسفالت‌های گود و زمخت اتوبان کاشان_قم اشتباه گرفته بود. منطق‌اش را نفهمیدم. تعقیب و‌گریز اشرار کجا! بردن چند نویسنده و عکاس به تجمع مردمی برای حمایت از مردم غزه کجا!

درست مثل بوته‌های جوانه زده لب جاده، حاج قاسم توی ذهنم سبز شد. 

راننده زد به خال. دوباره یادم آورد قدرت شهید بیشتر برد دارد. از خون شهید، کارها بر می‌آید. مثلا آمین گوی دعای مردم باشد برای رهایی غزه از شرّ اسرائیل.


عکاس: محمد علی‌پور


ملیحه خانی | از #کاشان

سه‌شنبه | ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ | #قم

حوزه هنری کاشان

ble.ir/honarkashan


برچسب ها :