سه شنبه, 10 تیر,1404

سوت پایان

تاریخ ارسال : یکشنبه, 25 خرداد,1404 نویسنده : خاطره کشکولی شیراز
سوت پایان

 از وقتی هم سن و سال ریحانه سادات بودم فوتبالی دوآتیشه و پای ثابت فوتبال‌های داخلی و بخصوص جام جهانی شدم. با هیجان می‌نشستم پای تلوزیون ۱۲ اینچ که بابا تازه تلوزیون را از سیاه و سفید به رنگی تعویض کرده بود. وقتی فوتبال جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه به آمریکا خوردیم. انگار که می‌خواستیم رو در رو تفنگ برداریم و بزنیم ترک پیشانیشان. زمین سبز و یک دست کشور فرانسه میدان جنگ شده بود. بازیکن‌ها که به میدان آمدند، تسبیح مادرم را برداشتم و پشت سرهم صلوات می‌فرستادم. گل اول استیلی و اشک شوقش، با اشک و بپر بپر من همراه بود. وقتی گل دوم را مهدوی کیا زدپای یخ زده‌ام را چپاندم زیر بال فرش و نفس راحتی کشیدم. ما بچه‌ها فوتبالی بودنمان به مادرمان رفته که از اول جیغ می‌زد و ۱۴ معصوم را صدا می‌کرد. من هم مثل آن شب‌ها با هیجان و صلوات جلوی تلوزیون نشستم به رصد موشک‌ها. ریحانه سادات عین کودکی‌ام رفت جلوتر و نشست پای تلوزیون و با هر تخمه که می‌خورد یک صلوات می‌فرستاد. با چشم دانه دانه موشک‌ها را حتی وقتی تصاویر تکرار می‌شد می‌شمرد. آتش موشک‌ها که به پا می‌شد می‌پرید و جیغ می‌زد... از صبح همه خبرها را رصد کرد و حتی چند ایده برای نابودی کل اسرائیل داد. می‌گفت: من اگه جای ایران بودم یه چیزی اندازه کل اسرائیل مثل یک نیم دایره تو خالی درست می‌کردم جنسش مثل حباب نامعلوم، پر از بمب و از طریق فضا پیما از بالا می‌نداختم رو سرشون تا یک جا نابود بشه. 

تسبیح را از دور دستم گرفت، تخمه‌هایش تمام شد و نشست با سید طاها به هندوانه خوردن. وقتی که زیر نویس را خواند که موشک‌ها به اهداف خورده و هواپیمای اسرائیلی را زدیم. آرامتر نشست پای رصد بزرگترین اتفاق تاریخ کشورش و منتظر است که سوت پایان رژیم صهیونیستی زده شود تا بیشتر شادی کند.


خاطره کشکولی

ble.ir/khak04

شنبه | ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ | #فارس #شیراز


برچسب ها :