شاید امشب، شب عاشورای ما باشد؛ شبی که پردهی حسینهی امام خمینی کنار رفت و از در وارد شدی.
کاش آن حسینه به اندازهی تمامی ما وسعت داشت، میتوانستیم مثل اصحاب حسین دورت حلقه بزنیم و به زبان سعید بن عبدالله و زهیر بن قین خطابت کنیم که: «به خدا ای پسر پیغمبر، ما هرگز تو را رها نمیکنیم تا خداوند بداند که ما در غیاب پیامبرش از تو (که فرزندش هستی) محافظت کردیم و اگر بدانیم که در راه تو کشته میشویم و سپس زنده میشویم و سوزانده میشویم و سپس ذرات وجودمان را به باد میدهند و هفتاد بار با ما چنین میشود، از تو جدا نمیشویم تا آنکه در رکاب تو کشته شویم. چرا چنین نکنیم با اینکه یک کشته شدن بیش نیست و به دنبال آن عزتی جاودانه خواهد بود».
فاطمه نصراللهی
شنبه | ۱۴ تیر ۱۴۰۴ | شب عاشورا | #قم