سه شنبه, 09 اردیبهشت,1404

شیرخشک مخصوص

تاریخ ارسال : یکشنبه, 07 اردیبهشت,1404 نویسنده : معصومه ربیعی تهران
شیرخشک مخصوص

پرده اول:

بهار است. هوا دلپذیر است. شهر در امن و امان است. پنجره را باز می‌کنم. درخت خانه روبه‌رویی پر از شکوفه شده.

می‌روم برای پسرک شیر خشک آماده کنم. شیرخشک مخصوص. برای اینکه دچار آلرژی نشود. 


پرده دوم:

شیر خشک پسرک دارد تمام می‌شود. می‌روم داروخانه. شیرخشک مخصوص ندارد. داروخانه بعدی هم ندارد. شیرخشک مخصوص کمیاب شده. می‌سپرم به همسر که هر طور شده تهیه کند.

همسر همه شهر را گشته و شب با چند قوطی شیر خشک مخصوص می‌آید.


پرده سوم:

نزدیک سپیده صبح است. از خواب می‌پرم. ساعت را نگاه می‌کنم. خواب ماندم. شیر پسرک دیر شد. سریع بلند می‌شوم و شیرخشک مخصوص را آماده می‌کنم. پسرک در خواب عمیق است. چند ثانیه با شیشه شیر کنار گهواره‌اش می‌ایستم. نگرانی‌های مادرانه با سرعت توی ذهنم رژه می‌روند:

این خواب عمیق از آرامش است یا از بی‌حالی؟ اگر بیدار نمی‌شدم و شیرش از این دیرتر می‌شد چه؟ اگر وقتی خوابم توی خواب غلت بزند و دمر بشود چه؟ اگر صورتش روی بالش بیفتد چه؟ اگر دستانش را تکان بدهد و ملحفه روی صورتش بیفتد چه؟ اگر...

بلندش می‌کنم. شیشه را توی دهانش می‌گذارم. با اشتیاق شروع می‌کند به خوردن. معلوم است که حسابی گرسنه بوده. با خودم میگویم اگر کمی دیرتر می‌شد... چه‌قدر خطر به بچه‌ها نزدیک است. چه‌قدر راحت هر کدام از این اتفاق‌ها می‌تواند بیفتد. به پوست لطیفش دست می‌کشم. از وقتی شیرخشک مخصوص می‌خورد دیگر روی صورتش دانه‌های ریز نمی‌زند.

خدا را شکر می‌کنم که حالش خوب است. 


پرده سوم:

پسرک خواب است. دارم خبرها را می‌خوانم. نوشته غزه در محاصره است. به کودکان غزه فکر می‌کنم. باخودم می‌گویم یعنی آنجا شیرخشک مخصوص پیدا می‌شود؟ سوال غریبی است. نیازی به پاسخ نیست. غذا نیست. آب نیست. دارو نیست. شیرخشک مخصوص؟!

پس کودکانشان چه می‌خورند؟ اگر دچار آلرژی بشوند... اگر گرسنه بمانند...

با خودم می‌گویم: چه قدر خطر به بچه‌ها نزدیک است...

خبر دیگری نوشته: یک سرباز اسراییلی کودکی را...

بقیه‌اش را نمی‌خوانم. سریع توی ذهنم را خط‌خطی می‌کنم. اما فکرها از لای خط‌خطی‌ها می‌آیند تو. از خودم می‌پرسم یعنی سرباز اسراییلی تا به حال هیچ کودکی را از نزدیک ندیده؟ به پوست لطیف هیچ کودکی دست نکشیده؟ یعنی نمی‌داند که در غزه آب نیست، غذا نیست، شیرخشک مخصوص نیست؟!

کاش یکی از آن سرباز بپرسد واقعا برای تهدید جان یک کودک اسلحه لازم است؟


معصومه ربیعی

سه‌شنبه | ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #تهران


برچسب ها :