"فلافل آوارگان" عنوان رمانی از نویسنده سوری، سماح ادریس، است که به زندگی سوریها در دوران آوارگی میپردازد. این رمان را زمانی مرتب میکردم و در قفسه مخصوصش در کتابخانه مؤسسهای که در آن کار میکنم قرار میدادم. هنوز جای دقیقش را به یاد دارم؛ قفسهای که به راهروی طولانی در وسط کتابخانه مشرف است (ق4_ادر). اما آن زمان نمیدانستم که این کتاب را برای کودکانی مرتب میکنم که روزی از جلوی آن عبور میکنند بدون اینکه معنای آوارگی را بدانند، اما بعدها خودشان آن را تجربه خواهند کرد و آواره خواهند شد.
از این رمان عنوانش را قرض میگیرم. شاید دشمن متفاوت باشد، اما ظلم و ستم، قساوت و بیرحمی یکی است. ظلم، تجاوز به انسانیت، و بیاعتنایی به حقوق بشر و ثبات زندگی مردم، همواره آنها را قربانی درگیریهای سیاسی کرده است، بدون هیچ ملاحظه دیگری. این عنوان بهخوبی میتواند آنچه را که اتفاق میافتد توضیح دهد؛ مانند فلافل که آن را میشناسیم و میخوریم، یا آنچه زمانی میشناختیم، که اکنون آوارگان با تعداد زیادی از آن تغذیه میکنند. این فلافل اخیراً در خیابانها و محلهای تجمع روی اجاقهای هیزمی پخته میشود. اما این فلافلها دیگر رنگ سبز خود را ندارند، زیرا سبزیجات تازه کمیاب و گرانقیمت شدهاند.
غذای آوارگان بسته به محل اقامتشان متفاوت است، اما معمولاً شامل کنسروهای لوبیا، نخود، عدس و گوشت لانچون است؛ یا چیزهایی که از خیابان تهیه میشود، مانند شیرینی عوامه، مشبک، فلافل و زلابیه. زنان نیز گاهی فرنی و انواع خمیرها درست میکنند تا کودکان در خیابان بفروشند. در بهترین حالت، اگر مکانی برای روشن کردن آتش باشد، ممکن است غذایی مانند بندوره سرخشده خوشمزه یا عدسی یا نخودفرنگی کنسروی تهیه شود. تخممرغ برای دو روز ظاهر شد و شانس خوردن شکشوکۀ خوبی داشتیم، اما بعد ناپدید شد و قیمتش دوباره افزایش یافت و در بازار سیاه فروخته شد. نان قیمت معقولی دارد، اما دسترسی به آن نیازمند نوبتگیری یک روزه است؛ بنابراین بهتر است خودتان نان بپزید.
از مهمترین کالاهایی که همچنان قیمت بالایی دارند، روغن سرخکردنی و قهوه است. خوراکیهای کودکان مثل چیپس و شکلات، حتی بیسکویت کمکهای غذایی که با خرما پر شده، در خیابان با قیمت بالایی فروخته میشود. سبزیجات، بهویژه پیاز، قیمتهای سرسامآوری دارند. اما قیمت سیر، سیبزمینی و آرد اخیراً کاهش یافته زیرا بهوفور وارد بازار شدهاند. خیار یک شِکِل است، گوجهفرنگی قیمتی معتدل دارد، و حتی هیزم نیز در رقابت با کالاهاست.
شامپو ناپدید شده است، پوشک و شیر خشک نیز، و در صورت موجود بودن سایز و نوع، قیمت آنها گزاف است. نوار بهداشتی زنان پس از کمیاب شدن، اکنون در خیابان فروخته میشود. داروخانهها خالی هستند و داروهای ضروری بهندرت پیدا میشوند. قیمت غذای گربهها و پرندگان هم سر به فلک کشیده است. حتی لباسزیرهای مخصوص روزهای سرد نیز دیگر یافت نمیشود؛ شما میتوانید لباسهای دست دوم را از فروشگاههای لباسهای کارکرده تهیه کنید، اگر چیزی پیدا کنید.
این وضعیت هم خندهدار و هم تأسفبار است. اما این محاصره فقط غزه را تحت تأثیر قرار نمیدهد. در واقع، غزه جهانی بیمار و رنجدیده را محاصره کرده است. غزه جهانی را محاصره کرده که نه میخورد، نه مینوشد، و نه میخوابد. کودکان گرسنه در کابوسهایشان ظاهر خواهند شد و آنهایی که از سرما میلرزند، از زیر پتوهایشان بیرون خواهند آمد. یا همه با عدالت زندگی خواهند کرد، یا این دنیای توطئهگر شایسته زندگی نخواهد بود.
هبة الآغا
آذر ۱۴۰۲ | #فلسطین #غزه
ترجمه: علی مینای