بچه که بودم در تشییع شهدا، فکر میکردم «چقدر قشنگه آدم تو این تابوتا دفن میشه»
بعدا فهمیدم برخلاف فیلمهای آمریکایی، تابوت را دفن نمیکنند و آن جنازه پیچیده در کفن را میگذارند توی قبر!
ولی باز هم تشییع شدن با آن تابوتها قشنگ بود. حالا ۶تا از آن تابوتها جلویم بودند.
سبزپوشانی که پیچیده شده در سفیدی و نور آنجا خوابیده بودند. آنهایی که مردانه جنگیدند تا میهن اسلامی حفظ شود.
اما بعضی تابوتها قشنگتر بودند. چون یک نوار زرد دورشان بود. انگار تابوت شکاف برداشته و نور زردی از آن بیرون زده.
رفیقم میگفت: «این تابوتها نباید باز بشن. چون اون رزمندهای که داخلش هست سر و صورت و شاید بدنی نداشته باشه.»
حالا اگر میتوانی همین را به پدر شهید بگو. میگفت: «خودم دیدم فلان تابوت درشو باز کردن و بچهاشونو دیدن. منم میخوام بِرا آخرین بار بچهامو ببینم.» اصرار پشت اصرار!
اقوام و دوستان دورش جمع شده بودند که قانعش کنند. نمیشد.
یکدفعه پیرمرد آرام شد. نمیدانم کی چه چیز بهش گفت. ولی شاید روضه بوریا را برایش خواند.
تابوتهای سه رنگ با آن نوار زرد زیبا هستند...
محمدنعیم رستمی
جمعه | ۶ تیر ۱۴۰۴ | #کرمان محل ساخت گنبد امام حسین(ع)، شب وداع خانوادهها با شهدا