عکس مادر غزهای در حال بغل کردن چند فرزند کفنپیچش، حالم را بد گرفته بود. توی خبرنامهٔ گوشیام پیام لاتینی دیدم که بعضی کلماتش آشنا میزد: فیلمساز، ایرانی، جعفر، پناهی، کَن...
توی دلم گفتم حتما باز این وطنفروشها گندی زدهاند که آنوریها برایشان کف میزدند. جستجویی کردم و بله؛ باز هم همان فرآیند تکراری؛ یک فیلم قیرمال بساز، بیا چهارتا لگد هم اینجا نثار مملکتت کن و بعد جایزهات را بگیر و برو.
گوشهایم داغ کرد از این حجمِ نامردی...
زدم شبکهٔ سه؛ مناظرهای بود دربارهٔ عربستان، دوتا دانشجوی اتوکشیده برای اصلاحات بنسلمان رگ گردنی سیخ کرده بودند که بیا و ببین.
فحشهایی سر زبانم میآمد که با دندانقروچه بیخیال گفتنش میشدم.
حالا دقیقا همین امشبی که اعصابم داغون است باید فیلم اعتراض حاجآقا قاسمیان به غاصبان بیتالله را میدیدم؟
بیمعطلی به خانمم گفتم: «همین امشب میگیرنش. مگه ندیدی فلانی و فلانی چجور از گروهها لفت دادن و گفتن ما رو عضو هیچ گروهی نکنید؟ هر دوتاشون میگفتن عربستان گفته گوشیها رو با هوش مصنوعی چک میکنه...»
صبح علیالطلوع خبر دستگیری حاجآقا را شنیدم. همان اول صبح هم فیلمی از سعید روستایی دیدم که داشت دربارهٔ سیاهی مملکتش پیش اربابانش ناله سرمیداد.
گوشهایم قرمز شده. دیگر دندانقروچه هم جلودار آن فحشها نیست. همهٔ تناقضات دیده و شنیدهٔ این دو روزه جلوی چشمانم رژه میروند.
بروی بد مملکتت را بگویی، کجا؟ توی فرانسهای که چند خیابان آنورتر دختر هموطنت را زندانی کردهاند؟ زندان انفرادی به چه گناهی؟ به جرم اعتراص به بچهکشی؟
توی تلویزیون جمهوری اسلامی برای اصلاحات بن سلمان یقه جر دهی؟ یک نفر هم در عربستان جرأت نقد این بادیهنشینهای اوباش را نداشته باشد؟
جعفر پناهی آبروی مملکتت را ببرد و تو برای خوشحال کردن فرنگیها برایش هورا بکشی؟
حرم خدا را به فساد بکشند و مسئول ما از کسی که فریاد زده، شاکی باشد؟
خدایا میدانم تو خیلیخیلی صبوری؛ ولی ما سینهامان زیادی هم گنجایش ندارد. دنیا بعد حاج قاسم دیگر گندش را درآورده؛ بالاغیرتا خودت کاری کن...
- حاج خانم! امروز سهشنبهست، بریم جمکران؟
محمدصادق رویگر
سهشنبه | ۶ خرداد ۱۴۰۴ | #قم
روایت قم
ble.ir/revayat_qom