- تراکتورم که قهرمان شده مبارکه.
- کی گفته؟
- خیابونا!
خبر قهرمانی تراکتور را هفتهی قبل از نامزدم شنیدم. او هم از شادی و پرچمگردانی هواداران در خیابان دیده بود، در خیابانهای قم! تعجبم از این بود که تراکتور در قم هم هوادار دارد؟ تازه داشتم به عمق ماجرا پی میبردم!
بازی استقلال خوزستان و تراکتور که شروع شد، صدای شیپورها اوج گرفت. البته قبل از شروع بازی هم کم و بیش به گوش میرسید. راستش برای ما که خانهمان در مسیر ورزشگاه یادگار امام تبریز است، شنیدن این شیپورها عادیست.
دیروز هربار که رعدوبرق میزد، میگفتم دیگر الآن مردم به خانه برمیگردند. باران جایش را به تگرگ داد و صدای رقص و آواز ترکی ادامه داشت.
بازی تراکتور در خوزستان با برد تمام شد، جام را گرفتند، ساعت از ۱۰ و حتی ۱۱ شب گذشت و صدای شیپورها گوش شهر را کر کردهبود.
روسریام را سر کردم و چند لحظه در بالکن ایستادم؛ کوچهی ما با خیابان فاصله داشت، خیابان با جادهی کسایی فاصله داشت، جادهی کسایی تا ورزشگاه. اما صداها به قدری واضح بود که انگار کسی دم گوشم شیپور میزد.
ساعت از ۱ بامداد گذشته بود، پنجرهها را بستم و با هزار روش سامورایی خوابیدم.
یک آن احساس کردم کسی توی گوشم بوق میزند، از خواب پریدم... ساعت ۳ نصف شب بود. دیگر داشت حرصم میگرفت از مدل جشن گرفتنشان.
اینبار وقتی صدای شیپورشان خوابم را پاره کرد، ۹ صبح بود. داشتند میرفتند ورزشگاه یادگار امام، برای جشن. بابا که برای ناهار آمد، میگفت تمام مغازهها پرچم تراکتور و شیپور میفروشند؛ حتی سبزیفروشیها و لوازم تحریریها!
چیزی که شبکهی سهند نشان میداد را هرگز ندیدهبودم. ورزشگاهی که پر شده بود و مردم در تپههای اطراف نشستهبودند، انگار روی تپهها گل قرمز روییده باشد.
الان ساعت ۹ شب است. صدایی که میشنوید پسزمینهی شادی شهر من تبریز است، که بیشتر ۲۴ ساعت است قطع نشده؛ و مطمئنم تا پاسی از شب و چه بسا صبح فردا، ادامه دارد...
اینجا تبریز، ۲۶ اردیبهشت ۴۰۴، به وقت قهرمانی تیتی تبریزیها...
سنا عباسعلیزاده
جمعه | ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #آذربایجان_شرقی #تبریز