خودم را وسط معرکه میبینم.
همه جا ویران است و آتش گرفته...
به کدام طرف بروم؟
موج انفجار مهیبی مرا پرتاپ میکند...
نمیدانم چقدر زمان گذشته چشمانم را از درد باز میکنم،
زندهام...
راستی بچههایم کجایند؟
بیهدف میدوم...
وای بچههایم...
وقتی از خواب میپرم دستانم یخ کرده و قلبم تندتند میزند...
خدا را شکر خواب بود.
یک لیوان آب میخورم و بچههایم را که آرام خوابیدهاند میبوسم.
من خوابش را توان نمیآورم.
مردم غزه کابوس ما را زندگی میکنند...
نرگس شراهی
پنجشنبه | ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ | #مرکزی #اراک