امروز با یکی از دوستانم تماس گرفتم در صحبت هایش متوجه شدم زیارت آلیاسین را برای «شهید مدافع حرم مهدی دهقان» چهل روز خوانده است تا امروز، روز سی و یکم اردیبهشت تولد شهید.
و قرار است به مزار مطهرش برود...
گوشی را که قطع کردم به یاد عید سال ۹۷ افتادم هر شب از تلویزیون سریال پایتخت ۵ را نشان میداد؛
نقی و خانوادهاش افتاده بودند در دام داعشیها در شهر لاذقیه ...
دختران نقی از ترس و دلهره به خودشان میلرزیدند؛ سرباز داعشی پدر خانواده عراقی را به شهادت رساند.
پسرک طاقت نداشت و جنازه بابا را با دستان لرزانش می کشید و گریه میکرد...
زیر سقف آرامش نشسته بودیم بساط چایی و میوه روبهرویمان بود، ولی تن و بدنمان میلرزید، انگار که در خرابههای کارخانه در فیلم، هستیم و زیر لب دعا میکردیم برای آنها! نقی و خانوادهاش که نجات یافتند، خیالمان راحت شد.
بیقرار بودیم ، آرام آرام چشمها خیس از اشک شد و به هقهقهای گریه در اتاق پیچید.
روزهای بعد متوجه شدیم شهید مهدی دهقان در پایگاه تیفور سوریه روز بیستم فروردین ماه، به شهادت رسیده؛ درست روز بعد از اتمام سریال!
ارزش شهدای مدافع حرم برایمان چندین برابر شده بود حالا گوشهایی از ترسها، دردها و رنجها را حس کرده بودیم.
چند روز بعد هم متوجه شدم فاطمه دخترش، کودک است و طاها پسر کوچکش، خردسال.
او و همه مدافعین حرم از بهترین تعلقات دنیاییشان گذشته بودند...
و حالا چند سال است میگذرد رسم ادب حکم میکرد که به مزارش بروم گوشی را برداشتم و به دوستم گفتم با هم برویم ...
«شهید مهدی دهقان تولدت در آسمان ها مبارک»
صدیقه فرشته
چهارشنبه | ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #اصفهان #کاشان