کنترل تلویزیون دستم بود و مدام شبکهها را جا به جا میکردم. هنوز باورم نمیشد اعلام ساعت ۴ و آتشبس.
بچهها هم شوک شده بودند.
برای مایی که کمربندها را محکم بسته بودیم برای پایان دادن به رژیم منحوس اسرائیل، این خبر، این صدای مارش پیروزی، این اعلام پایان، پایان نبود.
هوای غبارآلود ساختمان شیشهای صدا و سیما الان پخش شده در تمام فضای شهر، لبخند مجری و ابراز شادی و پیروزیاش از اعلام شهادت سرداران غیور و دانشمندان دلیر کشورم برایم تلختر و زهرآگینتر است. من عزمم را جزم کرده بودم به زودی جشن پیروزی در قدس بگیرم.
از روبروی تلویزیون بلند شدم کنترل را دست همسرم دادم و گفتم: «به همین راحتی درخواست آتش بس رو قبول کردن پس خون این همه مردم مظلوم که ریخته شد چی؟ جواب کشتن سردارامون چی؟ کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون را از روی مبل برداشتم و نشستم کنار دستش.
اصلا کی تو دنیا دانشمند میکشه؟ اینا چقدر دانشمندای ما رو کشتند؟ حالا جوابش آتش بس!!»
همسرم کنترل را سمت تلویزیون گرفت و همینطور که دکمهی خاموش را فشار میداد گفت: «ما ابهت و جایگاه پوشالی که اینا برا خودشون تو دنیا ساخته بودن خاموش کردیم. الان تو دنیا بین مردم خودشون پودر شدن.
یه روز به خیال خام خودشون جریان زن، زندگی، آزادی به راه انداختند، خواستند شکاف بندازن بین مردم دیدی که تو این چند روز نقشههاشون نقش بر آب شد. مردم از همه قشری پای کشور و رهبر و پرچم و دینشون وایسادن، از خانم امامی تو صدا سیما بگیر تا اون خانم بدحجابی که دستش را گذاشت کنار گوشش و احترام نظامی گذاشت و گفت من پای کشورم، پای سید علی، پای این پرچم وایسادم.»
کتاب را روی زانو گذاشتم و همینطور که ورق میزدم گفتم: «خوب اتفاقا الان باید به همین پای کار بودن مردم احترام گذاشته بشه دیگه باید آخرین نفسای این حیوون وحشی را هم میگرفتند.»
همسرم کتاب را گرفت و گفت: «اینا دیگه نمیتونن از جاشون بلند بشن.
اولا از دست خودشون بین ملت ما انسجام ایجاد کردن، به قول معروف "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" پس دیگه جلوی این سد محکم نمیتونن قد علم کنند. ثانیاً اون هیمنهی گنبد آهنینشون سوراخ سوراخ شد.
ثالثا خود آمریکاییها هم قدرت ما رو درک کردن. اینا همش باعث ضعف دشمن و قدرت ما شد، بعدم ما همیشه قدرت برترمون به دست یداللهی امام زمانه که این کشور رو نگه داشته خدا خودش از دینش از مملکت امام زمان محافظت میکنه.»
قلبم آرام گرفت رفتم قرآن را برداشتم تا سورهی فتح بخوانم.
صفورا ساسانینژاد
سهشنبه | ۳ تیر ۱۴۰۴ | #اصفهان