چهار شنبه, 11 تیر,1404

آقازاده!

تاریخ ارسال : جمعه, 30 خرداد,1404 نویسنده : محسن حسن‌زاده تهران
آقازاده!

جنگ جدید، دارد الزاماتش را یکی‌یکی توی این چند روزِ اول جنگ، نشان‌مان می‌دهد. یکی‌ش: کم‌رنگ شدن مفهومِ خط مقدم و پشتِ جبهه و پشتیبانی جنگ. جنگ پرنده‌ها، همه‌جا را به خط مقدم تبدیل کرده و پشتیبانی جنگ را کشانده توی محله‌ها.


امروز رفتیم توی یکی از محله‌ها‌. مردم دیگ و دیگ‌چه را گذاشته بودند روی آتش که غذا بپزند؛ برای کی؟ امدادگرها، آتش‌نشان‌ها، جوان‌هایی که شبشان را توی کوچه‌پس‌کوچه‌ها صبح می‌کنند که وقت ضرورت، پایشان را بگذارند روی گلوی جاسوس‌ها.

نوه‌ی آقا هم بین مردم، مشغول کارهای آشپزخانه بود. فکر کن! درست وقتی که شایعه‌سازها، مهمل می‌بافند که خانواده مسئولین، وسط جنگ، دارند ایران را رها می‌کنند، نوه‌ی شخص اول مملکت، دارد غذا می‌ریزد توی ظرف‌های یک‌بار مصرف، که برسد به دستِ بچه‌های تهران.


توی همین جمع، نوجوانی بود که می‌گفتند وقتی خانواده‌اش، اصرار کرده بودند که از تهران بروند؛ آن‌قدر گریه کرده که کارش کشیده به بیمارستان؛ محضِ این که بماند و توی آشپزخانه، قدمی بردارد برای جنگ.


غذاها را البته فقط توی آشپزخانه نمی‌پزند. این را بچه‌های پایگاه بسیجی می‌گفتند که هم‌سایه، شب به شب برایشان غذا می‌فرستد.


دروغ چرا؛ این همدلی‌ها، آدم را امیدوار می‌کند؛ به تاب‌آوری، به آینده‌ی جنگ، به فردای بعد از پیروزی...


محسن حسن‌زاده

ble.ir/targap

پنج‌شنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ #تهران


برچسب ها :