همین هفته قبل، بحث داغ ما در فضای مجازی، اختلاف بر سر راهپیمایی عید غدیر بود. اینکه مواکب باید پخش باشند در سطح شهر یا در یک نقطه تجمع کنند.
و مثلا خود من که موافق با تجمع پراکنده بودم، مطلبی نوشتم از کجا تا کجا و استدلالها آوردم فراوان که انتشارش را گذاشتم برای روزهای بعد از عید.
حالا شما حمله کردید و یک نمونهاش اینکه همه متفق شدهایم بر اصل تجمع در همان نقطه مورد بحث و تنها اختلافمان این است که خیبرهامان را سرتان آوار کنیم یا خرمشهرها را.
و بسته بودید که مردم بریزند فروشگاهها را مثل مردم خودتان غارت کنند و آشوب شود و بعد هم کار حکومت تمام. اما خبر نداشتید از آن پیرزن روستایی ما در جنگ هشتساله که تخممرغی به ستاد پشتیبانی از جنگ کمک کرد که تنها داراییاش بود. و خود من در سیل پلدختر دیدم دست خط زنی را که ۵۰ گرم چای و شاید ۱۰۰ گرمی نخود فرستاده و نوشته بود ببخشید بیشتر از این در خانه نداشتم!
و آن پیرزن و آن زن، همین مادران و خواهران ما هستند که پخشند توی همه شهرها و آبادیهایمان.
و دادن تخممرغ و چای که چیزی نیست، وقتی فرزند دادهاند برای اینکه این خاک بماند.
و شما فکر کردید که ما هرچقدر از گرانی و عملکرد بعضی مسئولین و ناملایمتهای روزگار خسته و دلخور باشیم، به وقت جنگ، آنهم با مثل شمایی، پشت کشورمان را خالی میکنیم؟
احمقها اینجا ایران است. خون دادهایم برای وجب به وجبش.
و درباره این یکی احتمالا اصلا فکر نکردید که روز عید غدیر، روز روییدن و شکفتن ماست؛ که این عید را متفاوت کردید برایمان؛ که در تاریخ مینویسند شیعیان حیدر، به روز ولایتش، عهد به انتقام و نابودی صهیون بستند. و این را هم حساب نکردید که چند روزی دیگر محرم است و روضه حسین که احیا کند روحمان را تازه جنگمان با شما شروع خواهد شد.
گفت اگر تحریم کنند، فرزند رمضانیم. اگر تهدید کنند فرزند عاشورا. اما اصلش ما فرزندان غدیریم. فرزندان حیدر! ماجرای خیبر را که خواندهاید؟ منتظر باشید. میخواهیم برایتان تکرارش کنیم.
امین ماکیانی
شنبه | ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ | #لرستان #خرمآباد
راوی ماه؛ خانه روایت ماه استان لرستان
ble.ir/ravimah