چهار شنبه, 11 تیر,1404

از شربت زعفران تا بوی بنزین

تاریخ ارسال : پنجشنبه, 05 تیر,1404 نویسنده : ایمان رعیت ورامین
از شربت زعفران تا بوی بنزین

امشب با رفقا تصمیم گرفتیم برویم بین مردم،

بازخوردها را از کف جامعه بشنویم.

کجا بهتر و شلوغ‌تر از پمپ بنزین.ها!

بهانه‌اش را هم پیدا کردیم، پخش شربت و پوستر شهدا.

دنبال نیسان و وانت گشتیم برای بردن دیگ شربت

پیدا نشد!

رفتیم یک قالب یخ و ۵تا گالن بیست لیتری خریدیم.

شربت را درست کردیم و پوستر‌های شهدا را چاپ.

رسیدیم اولین پمپ بنزین!

توی دلم ترسی بود. «نکنه واکنش‌ها خوب نباشه!»

بسم‌الله گفتیم؛ شروع کردیم.

شربت‌ها را ریختیم تو لیوان، چیدیم توی سینی و شروع کردیم به پخش کردن.

یک نفر هم پوستر فرماندهان شهید را به مردم تعارف می‌کرد‌

همه مردم با جون و دل پوستر شهدا را می‌گرفتند

و می‌گفتند «باعث افتخاره»

یک نفر آمد گفت: «آقا، عکس حاجی‌زاده رو نداری؟ من حاجی‌زاده رو خیلی دوست داشتم.»

یکی دیگر از ماشین پیاده شد: «آقا، بازم عکس می‌‌خوام برای مغازم برای فامیل‌ها.»

خلاصه خیلی واکنش مردم خوب و احساسی بود.

امشبِ ما هم اینجوری گذشت. توانستیم به بیش از ۸۰۰تا ماشین شربت زعفران بدهیم و پوستر شهدا را پخش کنیم.

ایمان رعیت

پنج‌شنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ | #تهران #ورامین

پاراگراف؛ روایت‌های مردم ورامین

eitaa.com/paaraagraaf


برچسب ها :