امشب با رفقا تصمیم گرفتیم برویم بین مردم،
بازخوردها را از کف جامعه بشنویم.
کجا بهتر و شلوغتر از پمپ بنزین.ها!
بهانهاش را هم پیدا کردیم، پخش شربت و پوستر شهدا.
دنبال نیسان و وانت گشتیم برای بردن دیگ شربت
پیدا نشد!
رفتیم یک قالب یخ و ۵تا گالن بیست لیتری خریدیم.
شربت را درست کردیم و پوسترهای شهدا را چاپ.
رسیدیم اولین پمپ بنزین!
توی دلم ترسی بود. «نکنه واکنشها خوب نباشه!»
بسمالله گفتیم؛ شروع کردیم.
شربتها را ریختیم تو لیوان، چیدیم توی سینی و شروع کردیم به پخش کردن.
یک نفر هم پوستر فرماندهان شهید را به مردم تعارف میکرد
همه مردم با جون و دل پوستر شهدا را میگرفتند
و میگفتند «باعث افتخاره»
یک نفر آمد گفت: «آقا، عکس حاجیزاده رو نداری؟ من حاجیزاده رو خیلی دوست داشتم.»
یکی دیگر از ماشین پیاده شد: «آقا، بازم عکس میخوام برای مغازم برای فامیلها.»
خلاصه خیلی واکنش مردم خوب و احساسی بود.
امشبِ ما هم اینجوری گذشت. توانستیم به بیش از ۸۰۰تا ماشین شربت زعفران بدهیم و پوستر شهدا را پخش کنیم.
ایمان رعیت
پنجشنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ | #تهران #ورامین
پاراگراف؛ روایتهای مردم ورامین