یکشنبه, 21 اردیبهشت,1404

اسطوره مقاومت

تاریخ ارسال : شنبه, 11 اسفند,1403 نویسنده : فاطمه سندگل گرگان
اسطوره مقاومت

نمی‌دانم آشنایی من با سید حسن به چه زمانی تعلق دارد ولی از همان ابتدا دوستش داشتم، انگار همیشه بوده. 

دلیلش هم اطاعت بی‌چون و چرایش از رهبری بود. شاید چون پیرو پدر من، رهبر عزیزم بود. او را دوستش داشتم. 

هنگامی آتش بین فلسطین و اسرائیل شعله‌ورتر شد، تنها بزرگ مردی که نگاه شیعه، سنی نداشت، بود؛ برخلاف حاکمان ترسو عرب که واقعا حقیرند. از همان ابتدا حامی مردم بی‌دفاع و مظلوم بود و با سخنرانی‌های طوفانی‌اش لرزه به دل دشمن می‌انداخت. گویی کلماتی که از دهانش خارج می‌شد، گلوله بودند. 

حتی همین دیشب در حال دیدن تلویزیون بودیم و همه شبکه‌ها تصاویر سیدحسن نصرالله نشان می‌داد. مادرمحو تلویزیون بود که گفت: «وقتی که فرزندش را به شهادت رساندند و پیکر آن را با خودشان بردند و تصاویر و فیلم‌هایی از جسارت بر پیکر فرزند شهیدش بود در همه جا پخش کردند که روحیه این مرد را تضعیف کنند». 

مادرم ادامه داد: «و اما این مرد، دوباره حاضر شد و با لبخند به سخنرانی پرداخت و خداوند را شکر کرد...». 

با خودم کلنجار می‌رفتم که چگونه این مرد، اینچنینی آن هم بعد از فوت جگر گوشه‌اش هنوز قوی و پابرجاست، که یاد امام حسین علیه‌السلام افتادم، واقعا هم در مکتب ایثار و شهادت و پیروی از مولا 

این دردها چیزی نیست.


فاطمه سندگل

یک‌شنبه | ۵ اسفند ۱۴۰۳ | #گلستان #گرگان

برچسب ها :