توی تلویزیون خبر شوکهکنندهای شنیدم؛ خبر حملهی اسرائیل به ایران و شروع جنگ. ولی زمان، زمانِ شوکه ماندن نبود با خودم گفتم باید کاری انجام دهم. چه چیزی بهتر از اسکان رایگان دادن به آنهایی که به خاطر جنگ مجبور به ترک خانه و آشیانهی خود شدند و توانایی تهیهی جا ندارند؟ درست است که کار ما در گردشگری سود چندانی ندارد و هرچه تاکنون بوده برای ما هزینه بوده است ولی الان شرایطی نبود که به فکر سود و زیان باشیم. تصمیم گرفتم تا جای که امکان داریم سوئیتهای آمادهی هتل را به صورت رایگان در اختیار هم وطنهایمان قرار دهم.
سر سفرهی غذا نشسته بودیم که گوشیام زنگ زد. جواب دادم. کسی به دنبال جا بود. همسرم مکالمهی ما را شنید. همسرم دست از غذا خوردن کشید. چشمانش از پر از اشک شد. گفت: «تا جایی که میتونی کمکشون کن. اصلا کاش همهی سوئیتهامون آماده بود و میشد همه رو رایگان به اینایی که از خونه زندگیشون دورن بدیم.» دخترم هم اصرار داشت که هرچه سریعتر خبرِ اسکان رایگان را توی صفحهی اینستاگراممان بگذاریم و کار را شروع کنیم. اصرارهای همسرم و دخترم مرا در تصمیمم مصممتر کرد. از همان روز شنبه شروع کردیم به اسکان دادن.
از همان ابتدا افراد مختلف یکی یکی آمدند و مهمان ما شدند. رستوران هتل هم تلاش میکرد غذا تهیه کند و با کمترین قیمت ممکن در اختیار مهمانها قرار دهد. هرکسی که میآید میتواند تا هرزمان که نیاز دارد بماند. هرچند از ته دل آرزو میکنم که این روزهای سخت زودتر بگذرد و هموطنانم بدون استرس و با دلی شاد برای تفریح به هتل ما بیایند.
روایتِ مصاحبهی زینت خسروی با مدیر هتل شبدیز
کبری جوان
پنجشنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ | #سمنان