قطعا پادشاهان نالایق ایران، زمان بذل و بخشش خاکمان نمیدانستند حتی اگر خاک جدا شود، دل مردمشان با یکدیگر پیوند خورده است و جدا نشدنی است.
مثل پیرمرد افغانستانی که آرام و تنها کنار چادر مسافرتیاش نشسته بود و موزیکی افغانستانی گوش میکرد.
من هم فرصت را برای هم صحبتی غنیمت شمردم.
احساس میکردم آرام بودنش نشانی از غمی در دلش دارد.
گویا انفجار یکی از پادگانهای نزدیک محل زندگیشان بهانهای شده بود تا سمنان را به عنوان مکانی امن انتخاب کنند.
به همراه دو دخترش و دامادهایش و پسرش و دو نوهاش آمده بودند.
میگفت: در افغانستان سر و سرایی برای خودش داشته!
خلبان هواپیما بوده و در زندگیاش هیچ کم و کسری نداشته.
در گیر و دار جنگهای داخلی افغانستان، از ناراحتی سکته میکند و چشم سمت چپش نابینا میشود.
سال ۱۳۹۵، مداوای چشمش در بیمارستان فارابی دلیلی برای آمدنش به ایران میشود.
در آن اوضاع جنگ، افغانستان را دیگر جایی برای ماندن خانوادهاش نمیدیده.
به ایران میآید چون ایران را کشور هم زبان و هم مذهب خود میدانسته.
ساکن منطقه قلعه حسن در تهران میشود و مشغول کاسبی.
دلیل اندوه دلش را متوجه شدم که فوت همسرش است!
نزدیک به چهار ماه قبل همسرش فوت شده.
عکسش و عکس سنگ قبرش را در موبایل نشانم داد.
بحث را عوض کردم و نظرش را دربارهی ایران پرسیدم، گفت:
از ایران خاطرات خیلی خوبی دارم و ایران را خیلی دوست دارم، ایران وطن خودم است و افغانستان جزئی از ایران بوده، مردم ایران هم با احترام با ما برخورد میکنند.
اما از دلتنگیاش برای افغانستان هم میگوید، برای شهرش کابل، برای خانوادهاش و مردمش
۹سال است که دو خواهرش در افغانستان را ندیده و از طریق تلفن با آنها در تماس است.
نظرش را دربارهی اسرائیل که پرسیدم، گفت: به اسرائیل میخندم و به ایران باور دارم!
اسرائیل کشوری ضد اسلام است و میخواهد در کشورهای مسلمان به حکومت برسد و اسلام را ریشهکن کند.
ایران قدرتمند است اما اسرائیل قدرتش از کشورهای دیگر است و بداند ایران پیروز است.
ضرب المثلی افغانی گفت: اگر زدیم قاضیستیم و اگر خوردیم شهید هستیم!
دربارهی معنی ضرب المثل که کمی کنکاش کردم، عکسی از پدربزرگش نشانم داد که قاضی است، چون در راه عدالت و برای حق جنگیده و در جنگ انگلیس و افغانستان به شهادت رسیده است.
گفت: مرزهای افغانستان باز است و میتوانند به کشورشان برگردند از تصمیمش برای برگشت و پشیمانیاش از این تصمیم تعریف کرد، که در این شرایط ایران را رها نمیکند. اگر قرار است زنده بماند در ایران زنده بماند و قرار است بمیرد، همینجا بمیرد.
حتی حاضر است جانش را هم در راه ایران فدا کند.
با خودم فکر میکنم اگر ایران هنوز هم وسعت قبل را داشت، شاید خیلی از مسائل سیاسی فرق میکرد و شاید هم نه!
اما این را میدانم جنس دفاع از وطن و همدلی مردم ما فرق نداشت، از هر قشری که باشیم، همهی ما جان را هم در راه وطن فدا میکنیم.
فاطمه غریبی
جمعه | ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ | #سمنان
خشت پنجم؛ روایت سمنان
ble.ir/kheshte_panjom