امروز با شيخ حسين حريری پدر شهید مجتبی حریری حرف میزدم. همان شهیدی که وصیت کرده بود زیر پرچم ایران تشییعش کنند. نمیدانم چرا دلم میخواهد زیباترین داستان عمرم را از مجتبی بنویسم. شهیدی که وصیتش به موقع بود. دقیقا وقتی که دشمن دل دوستان ما را خالی میکرد که ایران شما را تنها گذاشت. ایران شما را فروخت. دقیقا وقتی بعضی در ایران نمیدانستند چرا باید پشت مقاومت ایستاد. چه پیام بزرگی داشت تابوت مجتبی که با پرچم ایران در کوچههای روستای دیرقانون تشییع میشد. این یعنی ایران ما را نفروخت... باور نکنید... این یعنی مردم ایران ما جدا از شما نیستیم... ما خودِ شمائیم چ...
دلم میخواهد زیباترین داستان عمرم را از مجتبی بنویسم. امروز پدر شهید یادداشتهای کوتاه هر روز شهید مجتبی را برایم فرستاد...
و من میخواندم و با خودم میگفتم شهادت تصادفی نیست. حتی اگر از زمین و آسمان تیر و گلوله ببارد... فقط کسی شهید میشود که خدا انتخابش کرده باشد. داشتم یادداشتهای مجتبی را نگاه میکردم رسیدم به یادداشت روز ۳۱ ماه آب ۲۰۲۴ ساعت دوازده و پنجاه دقیقه ظهر. ترجمه فارسیاش میشود دقیقا همین بیت:
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست...
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند...
رقیه کریمی
eitaa.com/revayatelobnan1403
سهشنبه | ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ | #همدان