چهار شنبه, 11 تیر,1404

بیا غذاتو بخور...

تاریخ ارسال : پنجشنبه, 29 خرداد,1404 نویسنده : فاطمه امیری خرم‌آباد
بیا غذاتو بخور...

- ناراحت نباش، بیا غذاتو بخور، بعد می‌ریم سراغشون و شلوارشونو...


از حرف پدرم لبخند نشست روی لبم.  

همین امروز داشتم خبرها و خسارت‌ها رو برایش می‌خواندم که یک دفعه گفت: "باید دوباره برم جنگ..."  


آن لحظه حس عجیبی داشتم افتخار، هیجان، حتی یک جور آرامش.  

هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی برسد که با اطمینان مردان زندگی‌ام را راهی جنگ کنم، ولی حالا...  

حالا مطمئنم.  

حاضرم همه چیزم رو فدای کشورم کنم.  


از شروع حمله، یک جمله مدام در ذهنم چرخ می‌زند:  

"ما رأيت الا جميلاً."  

ما آموخته‌ایم که در سیاه‌ترین لحظات، چیزی جز زیبایی نبینیم.


فاطمه امیری

یک‌شنبه | ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ | #لرستان #خرم‌آباد

راوی ماه؛ خانه روایت استان لرستان

ble.ir/ravimah


برچسب ها :