حزبالله تیپ گولانی را لتوپار کرده بود و ما خوشحال بودیم. از این حرف میزدیم که با این دست فرمان زمینگیر شدن کامل اسراییل دور نیست.
ولی سید قاطی بود. نمیخندید. گُر گرفته بود.
هرچه ما میگفتیم میگفت «ما مغرور شدیم؛ ما خدا رو فراموش کردیم؛ ما هیچ کارهایم؛ ما مشرک شدیم؛ باید دعا کنیم؛ کار حزب الله با دعا درست میشه...»
همه میدانند او از دقیقترین تحلیلگران حاضر در لبنان است. سالهاست میدان نبرد را از نزدیک دیده، خودش جانباز این جنگ است.
نیمه شب شد. موقع رفتن احسان پرسید:
- سید چت شده؟ چرا اینجوری شدی؟
گفت:
«من با سیدحسن اومدم لبنان. همه چیز من سیدحسن بود. خدای من سید بود. بعد از اون انفجار همه چیز من فروریخت. تازه فهمیدم سید خدایی داره. خدا هم هست.»
وحید یامینپور
ble.ir/ yaminpour
دوشنبه | ۲۳ مهر ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت