شنبه, 20 اردیبهشت,1404

جانِ ایران

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 10 اردیبهشت,1404 نویسنده : مریم خوشبخت بندرعباس
جانِ ایران

توی مسیر مراسم یادبود به آن فکر کردم که اسکله چه فاصله‌ای با خانه‌ی ما داشت که در زمان انفجار، آن‌طور زمین و زمان لرزید! تصاویر انفجار را یادم آمد و درد و بغضی گلوگیر بابت پیکرهایی که چیزی از آنها نمانده... هیچ... هیچ... هیچ!

بغض در گلویم نشست. 

فقط‌ بندر نمی‌سوزد، این جانِ ایران است که می‌سوزد!

از افکارم بیرون آمدم. مداح می‌خواند و اشک‌ها جاری شد. 

بحث از دختران جان باخته در این حادثه شد؛ در شب میلاد بانوی آب و آینه حضرت معصومه (س). دختری با موهای بیرون ریخته از شال، اشک در چشم‌هایش جمع شده بود و نگاه خیره‌اش به شمع‌ها و گل‌های گلایول سفید. شوق بچه‌ها در روشن کردن شمع‌ها، من را یاد شام غریبان شهدای کربلا انداخت.

پرده‌ی اشک روی چشم‌ها نمایان بود وقتی آهنگ غم انگیز با تصویر دود و آتش، ترکیب شد. 

و مداح خواند:

بندرعباس غوغاست... خون به قلب دریاست

غرق ماتم دل‌هاست... حزن و اندوه پیداست 

مردم سینه زدند همراه این نوای غم انگیز، حتی بچه‌ها هم...


مریم خوشبخت

شامگاه دوشنبه | ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #هرمزگان

#بندرعباس بوستان غدیر، یادبود جان باختگان حادثه‌ی انفجار اسکله‌ی شهید رجایی


برچسب ها :