چهار شنبه, 11 تیر,1404

جان سخت

تاریخ ارسال : دوشنبه, 06 اسفند,1403 نویسنده : محمدنعیم رستمی کرمان
جان سخت

یکی می‌گفت: «این دهه چهل، پنجاهی‌ها یا هشتاد و نودی‌ها نیستند که دشمن را می‌سوزانند؛ این ما دهه شصتی‌ها و هفتادی‌ها هستیم که دشمن‌سوز شدیم.

دشمن می‌گوید این‌ها کی‌اند که نه امام را دیدند و نه جنگ را ولی عاشقند. تحریم شدند، در فتنه‌های مختلف بزرگ شدند، انواع و اقسام شبیخون فرهنگی را تجربه کردند ولی باز هم در میدان مانده‌اند!

شاید به خاطر همین‌هاست که امروز مانده‌ایم. 

آری، کداممان باور می‌کردیم با این همه داغ باز هم بایستیم. مگر داغ حاج قاسم کم بود؟ آن صبح جمعه مگر روبروی تلویزیون زانو نزدیم و گریه نکردیم. مگر در آن لحظه که حضرت امام خامنه‌ای گریستند، بغض‌هایمان به فریاد و اشک تبدیل نشد؟ پس چطور زنده‌ایم؟

مگر در آن عصر مفقود شدن بالگرد تا صبح جان به لب نشدیم؟ کم بیدار ماندیم و دعا خواندیم؟ مگر کم در روبروی تلویزیون گریستیم؟

در آن شب نفرین شده وقتی شنیدیم که سید مقاومت را زدند سر در گریبان نبردیم؟ آن هم نه برای تفکر که او رفت بلکه برای اینکه چرا ما مانده‌ایم؟ 

یا در آن ظهر ۱۳ دی‌ماه که آتش کینه، سربازان شیطان عزیزانمان را گرفت کم گریستیم؟ چقدر در بیمارستان‌ها و سردخانه‌ها دنبال گمشده‌ها گشتیم؟

اما ما باز هم ایستادیم. در آن جمعه نصر همچون پروانه‌ها به سوی شمع پرواز کردیم. در ۲۲ بهمن‌ها به میدان آمدیم. در انتخابات‌ها حضور داشتیم. و حالا هم می‌خواهیم بخشی دیگر از وجودمان را به یاد بسپاریم. 

آری! "شب‌های هجر را گذرانديم و زنده‌ايم؛ ما را به سخت جانی خود اين گمان نبود".


محمدنعیم رستمی

جمعه | ۳ اسفند ۱۴۰۳ | #کرمان


برچسب ها :