سه شنبه, 14 مرداد,1404

جان‌فدای بندر

تاریخ ارسال : شنبه, 11 مرداد,1404 نویسنده : معصومه نیلاد بندرعباس
جان‌فدای بندر

تابوت شهید روی دستان همشهریانش در حال تشییع بود. گروه دمام‌زنی برای استقبال باشکوه از شهید آماده شده بودند.

جمعیت در گرمای ۵۰ درجه اقتدار و خون گرمی بچه‌های بندر را به رخ می‌کشید.

در آن شلوغی مادر و خاله‌ام گرم صحبت بودند. مادرم گفت: «روزیش بوده شهید بشه.» خاله‌ سری تکان داد و گفت: «آره سپر بلای بندر شد» مادرم از ته دل آهی کشید و گفت: «راست می‌گی جون‌فدای بندر شد».

تا چشم کار می‌کرد مردم از دل کوچه‌های اطراف محله و خیابان‌های منتهی به گلزار شهدا به جمعیت تشییع‌کننده اضافه می‌شدند. تابوت که به گلزار شهدا رسید گروه دمام و مداح همزمان با هم شروع کردند و نوای «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد؛ سقای حسین سید و سالار نیامد...» در فضا پیچید.

شهید سعید آذربادگان جان فدای بندر بود و مردم هم برایش سنگ تمام گذاشته بودند...


معصومه نیلاد

شنبه | ۷ تیر ۱۴۰۴ | #هرمزگان #بندرعباس

مشتا؛ روایت هرمزگان

ble.ir/moshta_revayat


برچسب ها :