چهار شنبه, 11 تیر,1404

جای شما خالی

تاریخ ارسال : جمعه, 06 تیر,1404 نویسنده : ملیحه خانی کاشان
جای شما خالی

تا وقتی دوست و آشنای شهید باشند جا برای غریبه‌ها نیست. عقب ایستادم.

آقای مداح گفت: «رفیق رفتی به سلامت! ولی رفقا دلشان دارد می‌ترکد. آی مردم شهید هم با شهید فرق می‌کند. شهیدی که قاتلش اسرائیل باشه خیلی غبطه داره‌ها!»

یکی از رفقای شهید درِ گوشی به مداح گفته بود: «بالاسر رفیق شهیدم روضه تحیّر بخوان. من جا موندم. دو دقیقه موقعیتم را ترک کردم. تا برگشتم همه‌شون رفته بودند.»

هجوم جمعیت بردندم عقب‌تر. پایم گرفت به تابوت شهید. همین چند دقیقه قبل روی شانه‌های شهر، روان می‌چرخید. هر کس به نیت تبرک به تابوت و‌ پرچمش دست می‌کشید. اما الان مثل یک تخته پاره افتاده این پشت‌مشت‌ها.

توی همین فکر‌ها خیره بودم به تابوت که خانمی جلوی تابوت سبز شد. دستش را به همه جای تابوت مالید و روی قلب و صورتش کشید.

نمی‌دانم دستش بوی شهید می‌داد.‌ بوی کربلا یا بوی شهادت. مداح می‌گفت: «بیست روز می‌شه که شهید آلویی از کربلا برگشته.»

انگار زن به فتح بزرگی رسیده بود. قلبش خنک شد و دیگر گریه نمی‌کرد.


تقلید کار بچه‌هاست. تا خواستم بروم جلو‌‌ و مثل همان زن دستی روی تابوت بکشم، پسرک از راه رسید. 

هر چه زور می‌زد پاره نمی‌شد. 

- می‌خوای چیکار کنی؟


انگار سوالم حواسش را پرت نکرد که جوابم را بدهد.

جلوی مردی را گرفت و گفت: «می‌شه این تکه پرچم را برام بکَنی؟»

پرچم از اول مراسم داشت شهادت می‌داد برای چه به دیواره‌های چوبی منگنه خورده. ولی هر کس از راه رسید تار و‌ پود برایش نگذاشته بود. 

این ته مانده قسمت پسرک شد. 

سوالم را دوباره پرسیدم.

 - برای چی می‌خوای؟ 

- می‌خوام بزنم به دیوار اتاقم. هر موقع نگاهم بهش افتاد یادم بیاد پرچم شهادت همیشه بالاست. خدا کنه منم اینطوری پرچم پیچ بشم.


ته دلم خالی شد. من کجای این دنیام و این پسرک کجا؟ چقدر جای آنهایی که دنبال شهادتند توی این چهار تا تیر و تخته پرچم پیچ خالیه.


ملیحه خانی

پنج‌شنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ | #اصفهان #کاشان تشییع شهدای مبارزه با اسرائیل


برچسب ها :