چهار شنبه, 11 تیر,1404

حادثه‌ی امروز؟

تاریخ ارسال : شنبه, 24 خرداد,1404 نویسنده : مریم غلامی بجنورد
حادثه‌ی امروز؟

آخر هفته بود و ما روستا بودیم.

صبح جمعه شد و دقیقه‌ها نزدیک به ساعت هفت بودند. همسرم جوراب‌هایش را بالا کشید، دکمه‌های پیرهنش را بست و شانه‌ای هم به موهایش زد و راهی شده بود که دو دل صدایش کردم: «منم میام.»

دیشب گفته بود که فردا کوه دوبرار جشنی دارد.

با خودم می‌گفتم «اگه برم هیچکس نیست، شاید هم حوصله‌ام سر بره»

تمام راه روستا تا بجنورد در حال چرخیدن بین کهکشان خبرها و کانال‌ها بودم، یک پیام ناقص و نصفه نیمه دیدم: در تهران صدای انفجار به گوش رسیده.

این خبر را بلند خواندم، همسرم رد کرد و گفت: «خبرت از کجاست...»

حتی کمی خندید. باور کردنش سخت نه محال بود.

بلاخره رسیدیم. مجری بسم اللهی به توصیف مولا علی (ع) گفت، هرچند بسم الله همینطور هم جدا نبود از علی (ع). مدحش که تمام شد از آمدن گروه سرودی خبر داد، صدای دخترکی پخش شد: «برای حادثه‌ی امروز این سرود رو می‌خونیم.» به هم نگاه کردیم: «حادثه‌ی امروز؟»

جدا شدیم و من سمت خواهران نشستم و او پیش برادرها. دست بعضی‌ها لیوان‌های شربت بود، بعضی‌ها روی صندلی‌هایشان کنار هم نشسته بودند و برنامه را نگاه می‌کردند، بعضی‌ها هم قدم می‌زدند.

اینجا پر بود از پرچم‌های زرد و سرخابی و سبزِ یا مهدی ادرکنی و یا زهرا (س) و سربندهای رنگ وا رنگ. شاید مجری تو متنی که دیشب آماده کرده بود شعر و لطیفه و تبریک آماده کرده بود و امروز مدح و رجز و تسلیت شد. ولی راه علی (ع) و غدیر هیچ وقت از خون و حماسه جدا نبوده البته بعد از خواندن کتاب «ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند» بیشتر این را درک کردم. این غدیر هم مبارک شد ولی بیشتر حماسه خواهد شد.


مریم غلامی

جمعه | ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد

راوی‌راه؛ روایت خراسان شمالی

eitaa.com/raviraah


برچسب ها :