یکشنبه, 21 اردیبهشت,1404

حب الوطن من الایمان

تاریخ ارسال : دوشنبه, 13 اسفند,1403 نویسنده : زهرا زاغری تهران
حب الوطن من الایمان

من فکر می‌کنم قلب هر انسان وطن‌دوستی شبیه نقشه‌ی کشورش است.

هر کجا که باشد.

وسط گرفت و گیرها یا روزهای خوب ناگهان دستش را می‌گذارد روی نقشه و زمان متوقف می‌شود.

به گمانم خمینی (ره) آن روز که سیدمحمدباقر صدر از او خواست مرجع تقلید شیعیان عراق بشود و رهبری نهضت را به عهده بگیرد به قلبش رجوع کرده بود. نقشه‌اش تپیده بود و بعد گفته بود: «مسئله‌ام ایران است.» می‌توانست نجف بماند و کاری به اسلام آخوندهای کثیف درباری نداشته باشد.

شهید هنیه؛ مردی که بخش قابل توجهی از عمرش را در تبعید بود، تا جایی که می‌توانست در حریم نقشه‌اش ماند. می‌توانست هرجای دیگری باشد. پناهنده‌ی یکی از کشورهای اروپایی. از آن مبارزهای کنار گود.

چه کسی می‌داند او هم شاید لحظه‌ی آخر دستش را گذاشته بود روی نقشه.

راه دور نرویم شهید سنوار؛ که اسرائیلی‌ها می‌گفتند عطای وطن را به لقایش بخشیده و جایی زیرعبای یکی از شیخ‌های منطقه دارد عشقش را می‌کند. او هم آنجا ماند. چه فرقی می‌کرد برایش روی زمین یا زیر زمین. یک لا لباس در نقطه‌ی رهایی با چوب دستی‌اش سربازهای اسرائیلی را به سخره گرفته بود. آخر دست در آن لحظه‌ی شیرین وصل او هم حتما با نقشه‌اش حسابی خلوت کرده بود و بعد جاودانه شده بود.

خودمانیم شهید نصرالله هم می‌توانست بیاید ایران. بشود رهبرمجازی شیعیان لبنان. از پشت قاب تلویزیون برای مردمش دست تکان بدهد و هفته‌ای چندساعت لایو انگیزشی بگیرد، اما او به جغرافیای وطنش سنجاق شده بود. حالا حتی مزارش هم قلب تپنده‌ی لبنان است.

اینها را گفتم که بدانید وطن‌پرست‌ها لات کوچه خلوت نیستند. هرکدامشان اگر می‌خواستند بی‌آنکه خاک بشناسند برای خودشان زندگی کنند، بی‌هیچ دردسری هم دنیا را داشتند و هم لابد آخرت را.

خبردار بایستید به افتخار مردانی که آخر قصه‌ی‌شان گریه‌دار بود و باشکوه.


زهرا زاغری

چهارشنبه | ۸ اسفند ۱۴۰۳ | #تهران

 

برچسب ها :