شنبه, 20 اردیبهشت,1404

خادمِ الرضا (ع)

تاریخ ارسال : جمعه, 19 اردیبهشت,1404 نویسنده : مریم خوشبخت بندرعباس
خادمِ الرضا (ع)

موسی نقیبی‌پور، از دبیرخانه‌ی کانون‌های خدمت رضوی استان آمده بود. حرف‌هایش خودمانی بود و گیرا. شروع صحبتش را آن‌طور بود که: «به خاطر اتفاق تلخ اسکله، گروه جهادی کانون‌های خدمت‌رضوی با موکبی به نام «خدّام الرضا (ع)» اینجا مستقر شدن. هدفشون خدمت‌رسانی به امدادگرها و کسایی هست که جهادی اومدن پای کار. بیشتر نیروها قبل از اومدن به اینجا توی چایخونه‌ی حضرتی شهر، دلی خدمت می‌کردن و حس این‌رو داشتن که توی حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع) خدمت می‌کنن و از این بابت خوشحال بودن. اما اینجا واقعا همه‌ی خدام غمگین هستن چون یه عده جونشون رو از دست دادن. تعدادی از خونواده‌ها ناآگاه از وجود خطر احتمالی در محدوده اسکله میان اینجا. خدام که این صحنه‌ها رو می‌بینن ناراحت می‌شن. اتفاق خیلی تلخی بود!همه‌شون دعا می‌کنن این مشکل زودتر حل بشه. مجروحین زودتر به آغوش خانواده‌شون برگردن. اونایی که ازشون خبری نیست هم زودتر نشونی ازشون پیدا بشه. خیلیا چشم انتظار مرد زندگی‌شون هستن یا پسر یا برادرشون.»

لحظه‌ای ساکت ماند و بعد پرسیدم: «از کی شما اینجا مستقر شدین؟»

 جواب داد: «ما یه روز بعد از حادثه مستقر شدیم. آستان قدس ماموریت داده بود به مرکز استان خدمات بدیم. اولش قرار بود در حد ناهار و شام باشه اما به لطف و کرم امام رضا (ع) این خدمت گسترده‌تر شد. حالا شبانه‌روزی شده و سه گروه اینجا خدمات می‌دن» 

 کنجکاوانه پرسیدم: «چه خدماتی؟»

 لبخندی زد و گفت: «بیشترین پذیرایی آب و نوشیدنی و غذا... خلاصه هر چیزی که در توان‌مون باشه»

دوست داشتم بدانم آیا لحظه‌ای بوده که دلش از محکم بودن هرمزگانی‌ها بعد از حادثه لرزیده باشد؟ 

 جواب داد:

«برادر یکی از دوستام هنوز پیدا نشده. وقتی اومد اینجا خیلی تعجب کردم. بغل‌مون کرد. ناراحت بود و گفت: «شما اینجا نوکری می‌کنین، زحمت می‌کشین. دعا کنین چشم انتظارها به خواسته‌شون برسن. انتظار سخته! ما همه به انتظار امام زمان‌مون نشستیم. الان یه سری از خونواده‌ها انتظار می‌کشن که گم شده‌شون پیدا بشه.» 

وقتی اون دوستم حرف می‌زد یهو یاد جبهه افتادم که خیلیا اون موقع هم منتظر بودن. انتظار برگشتن شوهر، پدر یا برادر شون. دوستم ادامه داد: «من الان برم خونه به بچه‌های داداشم چی بگم؟ بگم باباتونو دیدم؟ ندیدم؟ مرده‌اس‌، زنده‌اس؟» حرفاش واقعا برام سخت و تکون دهنده بود. ان‌شاءالله هیچ کس توی این موقعیت قرار نگیره. خدا هم این نوکری رو از ما نگیره!»

حرف‌هایش پر از حس همدلی بود؛ شبیه این چند روز، به وسعت بندرعباس، نه! نه!... به وسعت ایرانِ امام رضا (ع)!


گفت‌وگو با موسی نقیبی‌پوردریایی


مریم خوشبخت

جمعه | ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #هرمزگان #بندرعباس

برچسب ها :