چهار شنبه, 11 تیر,1404

خانه‌ای خاموش شد…

تاریخ ارسال : جمعه, 30 خرداد,1404 نویسنده : زهرا مهدود کلاله
خانه‌ای خاموش شد…

گاهی صدای پرواز، از لابه‌لای سکوت‌های دنیا شنیده می‌شود.

نه از فرودگاه، نه از بلندی‌های شهر،

که از دل یک خانه‌ی ساده…

خانه‌ای در یکی از کوچه‌های گنبد،

شهر آرامی در شمال سرزمین ما؛

شهری که باد در آن بوی نماز می‌دهد و خاکش با تربت الفت دارد.

او از همان‌جا آمده بود…

دختری آرام، دل‌بسته‌ی علم دین،

طلبه‌ای از تبار فهم و وفاداری،

که قرار نبود فقط بخواند،

آمده بود بفهمد و بسازد.

با همسرش، که اهل میدان فرهنگ و جهاد بی‌صدا بود،

سال‌ها بی‌نام و نشان دویدند.

در دلِ روزهای سخت،

خانه‌شان ایستگاه مهر بود؛

برای سه فرزند کوچک‌شان،

و برای دل‌هایی که دور و نزدیک، با آن‌ها نفس می‌کشیدند.

آن شب…

در دل شلوغیِ پایتخت،

آتش آمد… بی‌خبر، بی‌صدا…

آمد تا چراغی را خاموش کند که سال‌ها بی‌صدا سوخته بود.

و در یک لحظه…

مادری، پدری، و سه کودکِ نورانی،

با هم رفتند…

نه با مرگ،

که با شهادتی خاموش،

بی‌هیاهو،

اما بلندتر از همه‌ی صداها…

نه اشکی به آن‌ها رسید،

نه فریادی…

فقط آسمان،

پنج ستاره‌ی دیگر به خودش گرفت.

و گنبد…

دوباره مادر شد.

شهری که دخترش را به آسمان فرستاد…

و تهران،

شاهد پرواز خاموش‌ترین فریادها شد.

کاش آیندگان بدانند،

که شبی در این دیار،

پنج چراغ روشن،

خاموش نشدند،

بلکه به آسمان پیوستند…

برای همیشه…

تا ما، هر بار که آسمان را نگاه می‌کنیم،

یادمان بیاید

هنوز ستاره‌هایی هستند،

که راه را نشان می‌دهند…


این روایت، مرثیه‌ای در وصف زندگی و شهادت سرکار خانم الهام فرحمند، طلبه‌ی فاضله و فعال فرهنگی، و حجت‌الاسلام ابوالفضل نیازمند، همسر جهادگر و مخلص ایشان، که به‌همراه سه فرزند معصوم‌شان، در حمله ناجوانمردانه در تهران، به شهادت رسیدند. آن‌ها اهل گنبد کاووس بودند؛ اما جانشان را در راه ایمان، خدمت و روشنایی فدا کردند... و آسمانی شدند.

 

طلبه زهرامهدود

یک‌شنبه | ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ | #گلستان #کلاله

نهضت روایت گلستان

ble.ir/revait_golestan


برچسب ها :