چهار شنبه, 11 تیر,1404

خیبرشکن

تاریخ ارسال : سه شنبه, 03 تیر,1404 نویسنده : طاهره دولت‌آبادی کلاله
خیبرشکن

چند روزی به‌خاطر برنامه‌ریزی برای آمادگی در شرایط اضطراری، از خانه دور بودم و بچه‌ها پیش مادربزرگشان بودند. وقتی به خانه برگشتم، دخترهایم با شوق دویدند سمتم: «مامان، بیا، بیا توی اتاقمون یه چیزی بهت نشون بدیم!»

وارد اتاق شدم. دختر کوچکم، با ذوق گفت: «مامان، می‌دونستی ما تا دو سال می‌تونیم موشک به اسرائیل بزنیم؟!»

تعجب کردم! دختر بزرگترم با خنده توضیح داد: «مامان، منظورش اینه که شهید سردار حاجی‌زاده گفته ما به اندازه‌ای موشک داریم که می‌تونیم تا دو سال هر روز اسقاطیل رو بزنیم.» هر سه با هم زدیم زیر خنده.

گفتم: «آفرین دخترا، خیلی خوب به حرف‌های شهید گوش دادین.»

نرجس دختر کوچکم با ذوق بیشتر، ادامه داد: «تازه یه چیزی هم درست کردیم، بالا رو نگاه کن!»

سرم را بالا گرفتم، باورم نمی‌شد! روی سقف، موشک کاغذی نصب کرده بودند. اسمش را «خیبرشکن» گذاشته بودند.

خداروشکر در این مکتب، فرزندان علاقه‌مند به وطن پرورش می‌یابند. اما به راستی، این تربیتِ صرف ما نیست؛ لطف و عنایت امام زمان (عج) است.

طاهره دولت‌آبادی

جمعه | ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ | #گلستان #کلاله

نهضت روایت گلستان

ble.ir/revait_golestan



برچسب ها :