در سرزمینی که عطر ایمان و فداکاری در کوی و برزن پیچیده بود، حکایتی دیرینه بر سر زبانها جاری بود. حکایتِ مادرانی که دامانشان مهد پرورش شیرمردانی شد که نامشان در پهنهی تاریخ، چون ستارهای پرفروغ میدرخشید. مادرانی که از دل و جان مایه گذاشتند تا فرزندانی چون شهید باقری با آن تدبیر بینظیرش، شهید رئیسی با آن خلوص و خدمت بیدریغش، و سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی با آن رشادت و عشق بیمانندش به وطن، پا به این جهان بگذارند.
این جمله، زمزمهی هر خانهای بود: رحمت خدا بر مادرانی که چنین شیرمردانی را تربیت کردهاند. این مادران، با هر لالایی، عشق به خدا و میهن را در وجود فرزندانشان جاری میساختند. از دامن پاک همین مادران بود که سروقامتانی برخاستند، آماده برای هر فداکاری، حتی نثار جان.
اما راز پیوستن به این جمع خاص، شرطی وجود داشت، یک معیار پنهان اما قدرتمند، که هر کسی توان درکش را نداشت. شرطی که مانند نوری راه را روشن میکرد و دلها را از هر ناخالصی میشست. آن شرط، چیزی نبود جز اخلاص.
آری، اخلاص! ورود در جمع شهدا. تنها کسانی میتوانستند به این جایگاه رفیع دست یابند که نیتشان خالص بود، دلشان از هر ناخالصی پاک بود و هر کاری که میکردند، تنها برای رضای خدا بود و بس. این اخلاص بود که به اعمالشان ارزش میداد و به فداکاریشان معنا میبخشید. این بود رمز پروازشان تا اوج، تا جاودانگی.
مریم جعفری
شنبه | ۷ تیر ۱۴۰۴ | #تهران مراسم تشییع شهدای اقتدار