شنبه, 20 اردیبهشت,1404

دخیل

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 10 اردیبهشت,1404 نویسنده : کوثر دهقانی بندرعباس
دخیل

این چندمین باری بود که درخواست می‌دادم!

با عصبانیت در راهرو خوابگاه حوزه علمیه قدم می‌زدم. به کارم گره افتاده بود؛ اول آن همه عز و جِز برای اجازه خروج و این هم از پیدا نشدن یک ماشین محض رضای خدا! در همان حین متوسل به مادر حضرت عباس (ع) شدم.

در کسری از ثانیه کوییک سفیدی تایید زد. نفس راحتی کشیدم از اینکه می‌‌توانستم به محفل همدلی بروم که مردمانش قلب‌هایشان سراسر آتش بود...

ترافیک سنگین باعث شد خیلی دورتر از محل برگزاری مراسم از ماشین پیاده شوم و خودم را به جمعیت برسانم. تا به آنجا رسیدم مراسم شروع شده بود و جمعیت زیادی در کنار ساحل بودند.

مداحی می‌خواند. گاهی روضه‌اش به سمت آتش اسکله می‌رفت و گاهی به سمت آتش پشت در خانه‌ای در کوچه‌ی بنی هاشم مدینه!

خدام حرم امام رضا (ع) هم با پرچم متبرک رضوی آمده بودند. باز مداح دل‌ها را بی‌تاب کرده بود برای دخیل به پنجره فولاد. او دم گرفته بود: "ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم..."

همان‌وقت صدای سنج و دمام زن‌ها هم بلند شد و تا چاووش‌خوان نام کربلا را برد دل‌های داغ‌دار روضه نخوانده های های گریه کردند.

کوثر دهقانی

شامگاه دوشنبه | ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #هرمزگان #بندرعباس بوستان غدیر


برچسب ها :