یکشنبه, 11 خرداد,1404

درمان درد مردم

تاریخ ارسال : پنجشنبه, 25 اردیبهشت,1404 نویسنده : محدثه اسماعیلی اراک
درمان درد مردم

قهرِ آسمانِ سیستان و بلوچستان تمام شده بود. حالا آن‌قدر باریده بود که زمینِ تشنه هم آب را پس می‌زد. مردم خوشحال بودند از پایانِ خشکسالی، اما نگرانِ بارانی بودند که وقتی جوابی از صاحب‌خانه‌ها نگرفت، وارد خانه‌ها شد و صاحبانشان را بی‌خانه کرد.

غم و خوشحالی، جمعشان چه واژه‌ای می‌شود؟! حالِ مردم می‌شد آن واژه.

نگرانِ زمین‌های کشاورزی‌شان بودند که روزگارشان را با آن می‌گذراندند و دلشورهٔ خانه‌هایی را داشتند که محصولِ دست‌های تاول‌زده‌شان بود.

جایِ تسکینی در این میان خالی بود؛ کسی که دردها را بشنود، کسی که دلسوزی را بلد باشد. تا اینکه صبحی خبر رسید مردی عبایش را به دست گرفته، چکمه به پا کرده و به دلِ آب زده بود.

مردی پیدا شده بود که ترسِ کثیف شدنِ لباسش را نداشت. آمده بود تا تسکین باشد.

در میان مردم ولوله شد. می‌گفتند: «مردم از حضور مسئولین در کنار خودشان خوشحال‌اند؛ ما انتظار داریم مسئولین دردِ مردم را از نزدیک ببینند! آری، مردم انتظار دارند کسی مرد باشد و دردِ مردم را ببیند، بشنود و حل کند!»

سید ابراهیم آن روز خاکی شد تا به خاکِ وطنش خدمت کند، خسته شد تا لااقل کمی از خستگی‌هایِ مردمِ وطنش را درمان کند. سید ابراهیم درمان شد برای این خاکِ دردمند!

محدثه اسماعیلی

چهارشنبه | ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #مرکزی #اراک

رسام؛ روایت‌سرای استان مرکزی ble.ir/Rasam_markazi



برچسب ها :