به محض ورود به محوطهی بیمارستان، موکبی توجهم را جلب کرد. بنر بزرگی داشت: «قرارگاه جهادی شهید حسین شهابی پور»
کیک میدادند و شربت تا کمک حالی باشند برای همراهان مجروحین...
فهمیدم سرگروه این جوانان پای کار و پر شور، برادرزادهی شهید حسین شهابیپور است. پرسیدم: «چرا این موکب رو راه انداختید؟»
با لبخند تلخی، چشم به زمین دوخت و جواب داد: «به خاطر حادثهی انفجار اسکلهی شهید رجایی»
ذوق کردم وقتی فهمیدم به غیر از این بیمارستان (صاحب الزمان) در دو بیمارستان سیدالشهدای ارتش و شهید مسعود محمدی هم موکب دارند. موکبی که هدفش، تسکین درد قلب های بیقرار بود. آدمهایی که از دیروز ظهر، آتش در آسمان دلشان باریده بود.
قرارگاه خدمترسانیشان هم مشغول آواربرداری در اسکلهی شهید رجایی بود. گفتم: «میشه یه عکس یادگاری بگیرم؟» سری کج کرد و خندید. همهی نیروها را جمع کرد جلوی موکب. خیره به دوربین برای ثبت این همدلی، این خون جوشان برای کمک رسانی و غیرت بیمثال ایرانی.
گفتم: «یک، دو، سه »
چیلیک!
مریم خوشبخت
یکشنبه| ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #هرمزگان #بندرعباس بیمارستان صاحبالزمان (عج)