چهار شنبه, 11 تیر,1404

دو راهی

تاریخ ارسال : دوشنبه, 02 تیر,1404 نویسنده : سیده فاطمه میرسیار لاهیجان
دو راهی

"می‌دونین از دوتا شهید حمله اسرائیل به صدا و سیما یکیش لاهیجانی بود؟"

با شنیدن این جمله به جمعیتی که در ایستگاه تاکسی ایستاده بودند، نزدیک‌تر شدم. 

دختر جوانی که شال مشکی دور گردن داشت و باد موهایش را پریشان کرده بود، دستانش را روی هوا می‌چرخاند و برای جمعیتی که منتظر تاکسی بودند صحبت می‌کرد.

زن میانسالی که بقچه نانی در بغل داشت، رو به دختر کرد و پرسید: "نظامی بود؟" دختر گوشی را از جیب شومیزش بیرون کشید و عکسی را جلوی صورت زن گرفت: "اینه حاج خانوم. بنده خدا سردبیرِ خبرِ شبکه خبر بود. تو محل کارش بود که صدا و سیما رو زدن."

دختر نوجوانی که موهای جلوی سرش سمت چپ صورتش را پوشانده بود یک قدم جلوتر آمد و نگاهش را به صفحه گوشی دوخت: "عه! نیما رجب پور لاهیجانی بود!؟ همکاراش می‌گفتن خیلی خوش اخلاق و خنده‌رو بود، هیچ‌ وقتم آزارش به کسی نمی‌رسید." دستی به موهایش کشید و ادامه داد: "دختر بزرگش تقریبا همسن منه! خدا لعنت کنه اسرائیلو. شبکه من و تو که می‌گفت به مردم عادی کاری نداره، حالا کلی بچه‌ی بی‌گناه رو یتیم کرده!"

 دخترجوان گوشی را داخل جیبش گذاشت و انگشتان لاک شده‌اش را مشت کرد: "منم همیشه فکر می‌کردم اسرائیل به ما کاری نداره، حالا که دیدم حتی از صدا و سیما هم که مصونیت جهانی داره نگذشته، دلم می‌خواد با همین دستام خفه‌اش کنم."

نگاهم روی دستان مشت شده‌اش خیره ماند. این صحنه چقدر برایم آشنا بود! 

یاد خانم امامی افتادم که هنگام حمله اسرائیل انگشت اشاره‌اش را جلوی دوربین گرفت و با رجزخوانی دشمن را تحقیر کرد.


سیده فاطمه میرسیار

پنج‌شنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ | #گیلان #لاهیجان

پس از باران؛ روایت‌های گیلان

ble.ir/pas_az_baran


برچسب ها :