چهار شنبه, 11 تیر,1404

دیوار صوتی

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 28 خرداد,1404 نویسنده : سمانه بهگام تهران
دیوار صوتی

«صدای چی بود؟» خواهرشوهرم صدای تلویزیون را بست. مثل معلمی که سوالی پرسیده و توی چشم تک‌تک دانش‌آموزان دنبال جوابش می‌گردد، به تمام افراد حاضر در مهمانی نگاهی انداخت. صدای آقا سید از توی آشپزخانه آمد «چیزی نیست صدای فنه. نترسین!» 

خواهرشوهرم کنترلی را سمت تلویزیون گرفت و صدای گوینده اخبار که از تهدید مجدد نتانیاهو می‌گفت دوباره توی خانه آقا سید پیچید. مردها به جلو خم شدند و زن‌ها گوشی‌ها را کنار گذاشتند. چند ساعت بعد سر سفره ولیمه سادات نشسته بودیم. قاشق‌ها به بشقاب‌ها می‌خورد و نوشابه‌ها وقت باز شدن پیس خفیفی می‌کردند. کسی از پایین سفره، سس می‌خواست و کسی از بالای سفره دستمال‌. هر سال روز غدیر، خانه آقا سید از همین صداها پر می‌شد. من فکر صداهای جدیدی بودم که امسال تازگی داشت.

صدای انفجار. صدای لرزیدن شیشه‌ها. صدای آژیر. صدای پدافند. صدای حرکت ریزپرنده‌ای ناپیدا. 

به سوال تازه‌ای که به مکالمات احوال‌پرسی‌مان اضافه شده بود فکر کردم «شمام شنیدین؟» 

وقتی پنکه روشن شد و با صدای شبیه هلی‌کوپترش همه را به خنده انداخت، همسرم گفت «این صداها که چیزی نیست. اگه هواپیمای جنگی پایین پرواز کنه و دیوار صوتی رو بشکنه، اون وقت تازه ترسناک میشه.» آقا سید پنکه را خاموش کرد. «تا وقتی سر سفره امیرالمومنینیم هیچی ترسناک نیست.» سفره‌ با خبر سقوط f35 دیگری در کرمانشاه، جمع شد و تا ظرف‌ها را شستیم و خشک کردیم، خلبانش را هم پیدا کردند. همسرم شیرینی‌اش را با چای پایین داد و با خنده گفت «ایران الان تنها کشوریه که f35 نداره ولی دوتا خلبان f35 داره!» دم پنجره رفتم. گنجشک‌ها می‌خواندند و آواز یاحیدر ریتمیکی از موکب انتهای کوچه می‌آمد. 

ایران تنها کشوری بود که هم می‌جنگید و هم مردمش توی خیابان‌ها شربت و شیرینی پخش می‌کردند. 

این ما هستیم که دیوار صوتی ترس‌های دنیا را شکسته‌ایم.


سمانه بهگام

ble.ir/callmeplz

شنبه | ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ | #تهران


برچسب ها :