چهار شنبه, 25 تیر,1404

رد پای جنگ

تاریخ ارسال : سه شنبه, 24 تیر,1404 نویسنده : زهرا عاشوری تهران
رد پای جنگ

دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ایستگاه راه‌آهن تهران


بعد نماز صبح تماس گرفتند: «کم کم بیاید بیرون، ما داریم می‌رسیم.»

کوله‌ام را انداختم پشتم و چمدان را برداشتم. چند نفر جلوی خروجی راه‌آهن ایستاده بودند. یکی‌شان دوید سمت بقیه: «اونجاس اونجاس ببین!!»

بقیه هم خونسرد فقط سرهایشان را آوردند بالا. من هم نگاهی انداختم اما در هوای گرگ و میش آن وقت صبح چیزی ندیدم. چند قدم جلوتر نرفته بودم که «بوم بوم بوم»

پدافند بود و صدایش شبیه آسمان‌غرنبه. اولش دلم لرزید. باخودم گفتم عجب پذیرایی گرمی. از فکرم گذشت: «خدا باماست. تا اون نخواد هیچی نمی‌شه.»

کمی دلم آرام شد. سعی کردم اطراف را بهتر ببینم. راننده‌های تاکسی جلوی راه‌آهن، هر کسی هرجا بود از جایشان تکان نخوردند. فقط بعضی سرشان را برمی‌گرداندند و نگاهی می‌انداختند. یا با هم چیزی می‌گفتند و می‌خندیدند.

مردی کنار گاری‌اش ایستاده بود و چیزی می‌فروخت. کیک، آبمیوه، سیگار و... پکنیک کوچکی هم داشت و بساط چایش به راه بود؛ اما پولی. از اول تا آخر تو نخش بودم. حتی سرش را هم برنگرداند جهت صدا را ببیند. شنیده بودم زندگی عادی جریان دارد اما او دیگر زیادی توی نقشش فرو رفته بود. رسیدم کنار خیابان. دختر و پسری جوان از خیابان رد شدند بروند سمت راه‌آهن. «بوم بوم بوم»

ترس و نگرانی در چهره دختر پیدا بود. به بیست سال هم نمی‌رسید. چشمانش دو دو می‌زد. زیر لب بسم‌اللهی گفت و قدم‌هایش را تندتر کرد. پسری که همراهش بود دستش را گرفت.

- سمت تهران پارسه.


توی باغچه کوچک، پای درخت آشغال گوشت ریخته بودند. گربه لاغر و ضعیفی مشغول خوردن بود و از هفت دولت آزاد. او هم انگار به این صداها عادت داشت.

بچه‌ها رسیدند و سوار شدم. توی مسیر در مورد جنگ کمی صحبت کردیم. می‌گفت: «دو روزه تهران شلوغ شده.»

از کنار ایست و بازرسی گذشتیم. ماشین مشکی زرهی و چند مرد مسلح. و پرچم ایرانی که روی نرده‌ها نصب شده بود. هر چند کوچک بود اما دیدنش جان را تازه می‌کرد. مردان مسلح با دقت به ماشین‌ها نگاهی می‌انداختند. اگر چیز مشکوکی می‌دیدند متوقفش می‌کردند و بازرسی را دقیق‌تر انجام می‌دادند.

- این ایست و بازرسی ارتشه.


چند خیابان بالاتر ایست و بازرسی دیگری را دیدیم.

- این یکی بسیجیان. سپاهه


اینجا هم جوانانی مسلح، سینه سپر، با ابروانی درهم کشیده.

خلاصه که اینجا در تهران رد پای جنگ پیداست.


زهرا عاشوری

ble.ir/bahriye

دوشنبه | ۲ تیر ۱۴۰۴ | #تهران


برچسب ها :